جدول جو
جدول جو

معنی دیرترک - جستجوی لغت در جدول جو

دیرترک(تَ رَ)
کمی دیرتر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیفتری
تصویر دیفتری
بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، خناق، بادزهره، زهرباد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَ)
کمی دورتر. اندکی دورتر:
چون بر حافظخویشش نگذاری باری
ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک.
حافظ.
، بسیار دورتر، به این معنی ’کاف’ برای تعظیم باشد. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان واقع در 47000گزی شمال خاوری بهبهان و 25000گزی شمال شوسۀ آرو به بهبهان. کوهستانی، معتدل و مالاریائی. دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مدتی دراز. زمانی بیشتر:
چو فرزانگان دیرتر ماندند
کس آمد بر شاهشان خواندند.
فردوسی.
، با تأخیر زمانی. زماناً مؤخرتر
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
زمانی بیشتر، مدتی دراز
فرهنگ لغت هوشیار
کمی پیش، اندکی قبل اندکی قبل کمی پیش: یاران موافق همه از دست شدند در پای اجل یکان یکان پست شدند. بودیم بیک شراب در مجلس عمر یک دوره زما پیشترک مست شدندخ (خیام)، اندکی جلوتر: من که درین منزلشان مانده ام مرحله ای پیشترک مانده ام. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری مسری ناشی از زهر باسیلی موسوم به باسیل لوفلر، از علائم آن تولید غشا کاذب در حلق و حنجره و قصبه الریه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیفتری
تصویر دیفتری
((تِ))
بیماری ای که در گلو پدید آید و حلق و حنجره و قصبه الریه را مبتلا کند، خناق، خناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
بعدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
تاخیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیوارک
تصویر دیوارک
پارتیشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
لاحقًا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
Later
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
plus tard
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
更晚的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
পরে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
позже
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
später
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
пізніше
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
بعد میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
baadaye
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
ภายหลัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
mais tarde
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
daha geç
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
더 늦은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
より遅い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
מאוחר יותר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
później
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
nanti
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
later
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
más tarde
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
più tardi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیرتر
تصویر دیرتر
बाद में
دیکشنری فارسی به هندی