جدول جو
جدول جو

معنی دیبود - جستجوی لغت در جدول جو

دیبود
(دَ)
جامۀ دوپود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زنبور، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوبوذ. نوعی از پارچه. (ناظم الاطباء). رجوع به دوبوذ شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
یکی از شهرهای موآب در چند میلی شمال ارنون که اکنون آن را دیبان گویند. بانی این شهر بنی جاد بودند بدان جهت در سفر اعداد (33:45) دیبون جاد و دراشعیا (15:9) دیمون خوانده شده است در آن وقت جزء مملکت موآب بود. اما دیبان بمسافت سه میل در شمال ارنون یا وادی الموجب واقع است و در 1868 میلادی سنگ نبشته ای 24 سطری بخط عبرانی فنیقیه کشف گردید که در آن تاریخ دوم پادشاهان فصل 3 را بیان می نماید. (از قاموس کتاب مقدس). و نیز رجوع به دائره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام ناحیه ای است از اعمال جزیره ابن عمر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جامۀ دوپود. (ناظم الاطباء). معرب است. دبود. ج، دیابیذ. دیابود. (از منتهی الارب). اصل آن دوبوذ بمعنی جامۀ دوپوددار است. ثوب ذونیرین. (از المعرب جوالیقی ص 139). جامه ای که پود آن قوی تر است. دوپود. جامه ای که دوپود دارد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دیادبود شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرد سخن چین موذی. (منتهی الارب). نمام. (اقرب الموارد). سخن چین. (دهار) ، مرد زن جلب. (منتهی الارب). دیوث. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
رجوع به دیابوذ شود
لغت نامه دهخدا
(یُ)
اسبابی دوالکترودی دارای یک آنود و یک کاتود که جریان برق را از یک جهت بمراتب بیش از جهت دیگر عبورمیدهد. معمولاً این اصطلاح بطور مطلق در مورد لولۀ خلأ دوالکترودی بکار میرود. (دائره المعارف فارسی).
- دیود بلور، دیودی که یک الکترود آن ماده ای نیم هادی (مانند بلور ژرمانیوم) است و الکترود دیگرش سیم نازکی (سبیل گربه) است متکی بر مادۀ نیم هادی. دیود بلوری در واقع از همان پیداگری های بلوری پیشین است در لباس نوین و عاری از عیوب. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیبوب
تصویر دیبوب
سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیود
تصویر دیود
فرانسوی دوراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیود
تصویر دیود
((یُ))
وسیله ای الکترونیکی برای یک طرفه کردن جریان الکتریکی
فرهنگ فارسی معین