جدول جو
جدول جو

معنی دیبلی - جستجوی لغت در جدول جو

دیبلی
(دَ بُ)
منسوب است به دیبل که شهری است درسواحل هند. (از انساب سمعانی). رجوع به دیبل شود
لغت نامه دهخدا
دیبلی
(دَ بُ)
ابوجعفر محمد بن ابراهیم دیبلی. محدث بود و از ابوعبداﷲ سعید بن عبدالرحمان مخزومی و حسین بن حسن مروزی روایت کرده است. (از معجم البلدان). محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ)
از حکما و شعرای متقدمین است تولد و منشأش روشن نیست. و ظاهراً دیول از بلاد سند است. (مجمع الفصحاء ج 1 ص 218)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
منسوبست به دبیل که قریه ای است از قراء رمله. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
یکی از دعاه اسماعیلیه و او به بغداد بود و همال ابن نفیس ابوعبدالله و در امر ریاست رقیب یکدیگر بودند و پس از ابوعبدالله نیز چندین سال بزیست. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(دُمْ بُ)
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال با 127 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُمْ بَ)
نام طایفه ای از کردان. (یادداشت مؤلف). قبیله ای است از اکراد به نواحی موصل، از آن قبیله است احمد دنبلی بن نصر فقیه شافعی و علی دنبلی ابی بن ابی بکر بن سلیمان محدث. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُمْ بَ)
ابراهیم بن حسین...دنبلی خولی. او راست: 1- الدره النجفیه (شرح نهج البلاغه) که به سال 1291 هجری قمری تألیف آن را به پایان رسانیده است. (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 888)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کوهدشت بخش طراهان شهرستان خرم آباد است و 180 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سمیرم بالاشهرستان شاهرضا در 60 هزارگزی شمال باختری سمیرم با 100 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(لی ی)
نسبت است به دیل الدیل... رجوع به دیل الدیل عمرو بن ودیعه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بُ)
دیبلان. قصبه ای است ببلاد هند. یقال له دیبلان. (منتهی الارب). یاقوت نویسد شهر مشهوری است بر ساحل دریای هند و در اقلیم دوم قرار دارد و آبهای لاهور و مولتان بدانجا منتهی می شوند و از آنجا بدریای نمک میریزند. در دائره المعارف اسلامی چنین آمده است دیبل یا دیول شهری است بندری و بازرگانی در سند که نام آن در تاریخ ساسانی آمده است و عرب درسال 164 هجری قمری در اولین حملۀ خود به هند در این منطقه پیروز شد و در سال 934 هجری قمری محمد بن القاسم آن را تصرف نمود. جغرافی نویسان اسلامی محل آن را نزدیک مصب رود مهران می نویسند و مقدسی گوید که مردم آنجابه زبان سندی و عربی سخن میگفتند و مورخان ایرانی هند تا زمان اورنگ زیب نام این شهر را متذکر شده اند ومورخان اروپائی تا قرن هفدهم میلادی از دیبل یاد میکرده اند. تعیین موقع اصلی دیبل در نتیجه تغییرات گوناگون رود سند بسیار دشوار است و اما اینکه بگوییم دیبل همان کراچی یا ’تته’ و یا بندر لاهور است نیز خالی از اشکال نیست اما ’هیگ’ معتقد است که دیبل همان ویرانه های ’ککلر’ واقع در جهت راست کانال بغار است. (ازدائره المعارف اسلامی). موقع این شهر ظاهراً در ساحل دریای عمان در سمت شمال غربی مصب رود خانه سند ترسیم است. (اطلس تاریخی ایران چ دانشگاه تهران). و رجوع به فارسنامۀ ابن بلخی ص 82، نزهه القلوب ص 219، 186، ماللهند بیرونی ص 64، 312، 3، 6 الجماهر ص 91، 48 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
دیبلی، یکی از شیوخ متصوفه، محمد بن منصور طوسی درک صحبت او کرده و حکایتی از او آورده است، رجوع به صفهالصفوه ج 4 ص 52 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ بُ)
ابن احمد بن محمددیبلی شافعی. فقیه بود و در حدود سال 400 هجری قمری درگذشت. و دیبلی منسوب است به شهر دیبل، در ساحل دریای هند. او راست: 1- ادب القضاء. 2- شرح ادب القاضی. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 485)
لغت نامه دهخدا
منسوب به دیبه دیبا: بامدادان بر هوا قوس و قزح بر مثال دامن شاهنشاهی پنج دیبای ملون بر تنش باز جسته دامن هر دیبهی (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
دم بریده، کوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی