جدول جو
جدول جو

معنی دیباباف - جستجوی لغت در جدول جو

دیباباف(شَهَْ وَ)
بافندۀ دیبا، که شغل و یا حرفۀ او بافتن دیباست:
شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف
مه و خورست همانا به باغ در صراف،
ابوالمؤید بلخی،
گه معصفرپوش گردد گه طبرخون تن شود
گاه دیباباف گردد گه طرایف گر شود،
فرخی،
بین که دیباباف رومی در میان کارگاه
دیبهی دارد بکار اندر به رنگ بادرنگ،
منوچهری،
وز قیامت بوریا گر همچو دیباباف نیست
قیمتی باشد بعلم تو چو دیبا بوریا،
ناصرخسرو،
سرشک ابر دیباباف بافد بر زمین دیبا
نسیم باد عنبرسوز سوزد در هوا عنبر،
امیرمعزی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دیمْ)
معنی این ترکیب که در بیت زیر از دیوان البسۀ نظام قاری آمده است معلوم نشد و مصحح دیوان نیز در برابر آن علامت استفهام گذارده است:
در صف رخت بدستار دمشقی بنگر
گر ز دین باف ابی تاج ؟ بنامست اینجا.
نظام قاری (دیوان البسه ص 40)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ دیباجه، ما احسن دیباجات البحتری، (اساس البلاغه)، رجوع به دیباجه در همه معانی شود
لغت نامه دهخدا
(وْ)
نساجهالجن باشد که معرب آن دیباج است. (از المعرب جوالیقی ص 140). رجوع به دیباج شود
لغت نامه دهخدا
سنگ آذرین بازی (یعنی سنگ آذرینی که درصد سیلیس آن نسبتهً کم است) که معمولاً در رگه ها و ورقه های نفوذی یافت میشود و اساساً مرکب از فلدسپات کجشکافت و اوژیت و مقدار کمی ماینتیت و آپاتیت می باشد، اصطلاح دیاباز در 1807 میلادی برای آنچه اکنون دیوریت خوانده میشود وضع شد، (از دائره المعارف فارسی)، رجوع به دیوریت شود
لغت نامه دهخدا