- دیان (دخترانه)
- دیانا
معنی دیان - جستجوی لغت در جدول جو
- دیان
- بسیار چیره و غالب پاداش و جزا دادن، بحساب رسنده
- دیان ((دَ یّ))
- قاضی، پاداش دهنده، به حساب رسنده
- دیان
- به حساب رسنده، محاسب، پاداش دهنده، حاکم، قاضی، سائس، قهار، چیره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
در اساطیر رومی الهه ماه، جنگلها، حیوانات، و زنان هنگام وضع حمل، دیانا در معبدش در رم به عنوان الهه باکره مورد احترام بود، او مطابق آرتمیس در اساطیر یونانی است
از ریشه پارسی دینداری
دینداری کردن، صداقت و راستی، عدالت و تقوی و راستی، خداترسی
در نزد رومیان قدیم الهۀ ماه و جنگل ها و حامی زنان در هنگام زاییدن. او را به صورت زنی که لباس صیادان در تن و کمان و جعبۀ تیری در دست داشت مجسم می ساختند
آیین خداپرستی، هر آیینی که اساس آن بر خداپرستی باشد، ملت، مذهب
جمع دین
جمع جدی، بزغالگان
تشنه مرد
دین ها، کیش ها، آیین ها، جمع واژۀ دین
چاشت خوار
شتافتن اسپ، خوشبویی خوراک
فرانسوی میانی میانه، نیم ارز (منصف ارزشی) وام دهنده، وام گیرنده
جمع دین، کیش ها، آیین ها
گفتار
هویدا، آشکار
ضرر، خسارت
هندسه
بین، وسط
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
روباه، جمع درن، ریمناک ها، جامه های کهنه
دانستن دانستن به ترفند
خاکستر، سرگین، کود دادن با سرگین، پوسیدگی خرما بن، خرگوش رومی نفس زنان دم زننده، خروشنده غرنده بانگ و فریاد کننده از روی غضب، مهیب هولناک
جائی مانند اطاق در کنار کوچه یا خیابان برای فروش کالا
چاه انباشته
کج شدن، اریبیدن، هر سویی، شادیدن، خواری، دست تکان دادن، گریختن از جنگ
محل گرد آوری دفاتر، دفتر حساب، دفتر شعر، کتابی که اشعار شاعری در آن چاپ شده باشد
جمع دین، وام ها وام های زماندار جمع دین وامها قرضها