جدول جو
جدول جو

معنی دگم - جستجوی لغت در جدول جو

دگم
لاتینی فرانسوی بنباور
تصویری از دگم
تصویر دگم
فرهنگ لغت هوشیار
دگم
((دُ))
آن که متعصب در عقاید خود است، در سیاست در مورد کسانی به کار می رود که بدون دلیل و پایه و اساسی روی عقاید خود پافشاری می کنند
تصویری از دگم
تصویر دگم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دگماتیک
تصویر دگماتیک
جزم اندیش
فرهنگ فارسی عمید
اعتقاد تعصب آمیز به یک باور به عنوان یک اصل قطعی و غیرقابل تغییر، جزم اندیشی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ مَ)
دهی است از دهستان گورانیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل با 212 تن سکنه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ / مِ)
تکمه. (آنندراج). گره قبا و جز آن. (ناظم الاطباء). پولک فلزی یا استخوانی که به جامه دوزند. گوی گریبان. (فرهنگ فارسی معین). گویک گریبان. زرّ. مقابل مادگی. انگله. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
اطلس چرخی ّ گردون بهر قد قدر اوست
خیط درزش آفتاب و دگمۀ جیبش پرن.
نظام قاری.
دگمه هایی که نهادند به مشکین والا
حقش آنست که لؤلوست به لالا نرسد.
نظام قاری.
چو دیبای زرافشان آفریدند
درش گوی گریبان آفریدند
بسان غنچه در وی دگمه بنمود
چو کمخای گلستان آفریدند.
نظام قاری.
- دگمه مادگی، جادگمه. گوی انگله. مجموع دگمه و مادگی که از قیطان می کردند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، هر چیز گره مانند چون دگمۀ پستان.
- دگمۀ پستان، ثؤلول. (یادداشت مرحوم دهخدا) : دو دگمۀ پستان زن هر قدر غده دارد، بشمارۀ آنها بچه پیدا می کند. (نیرنگستان صادق هدایت ص 6).
، پریز چراغ برق و مانند آن. (فرهنگ فارسی معین) : به دشواری نیم تنه در رختخوابم بلند شدم، دگمۀ چراغ را پیچاندم، روشن شد. (زنده بگور صادق هدایت ص 33) ، (اصطلاح موسیقی) آنجای از قسمت سفلای کاسه که بن سیم ها استوارشود. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، (اصطلاح طب) هر یک از باسورهای بواسیر: باسور دبر. باسور نشیمن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بواسیر شود، (اصطلاح گیاه شناسی) گره که شاخ درخت نخست زند و چون شکافد برگ از آن پیدا آید. (یادداشت مرحوم دهخدا). جوانه. و رجوع به تکمه شود
لغت نامه دهخدا
عقیده ای، آیینی، از روی عقیده قاطع فرانسوی بنباوریک زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
اعتقاد و اظهار عقیده قاطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگما
تصویر دگما
لاتینی فرانسوی بنباور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگمه
تصویر دگمه
گره قبا و جز آن، تکمه، پولک فلزی یا استخوانی که به جامه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگمه
تصویر دگمه
((دُ مِ))
دکمه. تکمه، پولکی که روی بعضی از نقاط لباس جهت زیبایی و یا برای وصل کردن دو قسمت آن می دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
الدوغمائية
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
Dogmatism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatisme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دکمه ی لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
ドグマ主義
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دگماتیسم، جزم گرایی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
دگماتیسم
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
ডগমাটিজম
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
ลัทธิในอุดมคติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatismu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatizm
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
독단주의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatisme
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
דוגמטיזם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
डॉगमेटिज़्म
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatisme
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
教条主义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatyzm
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
догматизм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
Dogmatismus
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
догматизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دگماتیسم
تصویر دگماتیسم
dogmatismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی