جدول جو
جدول جو

معنی دگرد - جستجوی لغت در جدول جو

دگرد
بازگرد، برگرد، امر چرخیدن، بچرخ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دگردیس
تصویر دگردیس
دگرگون، در علم زیست شناسی جانوری که تغییر شکل یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
روش، طریقه، فن و طرز عمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دگردیسی
تصویر دگردیسی
تغییر صورت، تغییر شکل، دگرگونی، حالت دگردیس، در علم زیست شناسی تغییر شکل بعضی جانوارن در دورۀ زندگی معمولاً بعد از دورۀ جنینی، متامورفوز
فرهنگ فارسی عمید
(دِ گَ)
دگرگونی. حالت و کیفیت دگردیس. تغییر شکل دادن جانوران. این لغت در فرهنگستان بجای کلمه متامرفز پذیرفته شده است، (اصطلاح جانورشناسی) تغییر مشهود و کمابیش ناگهانی در شکل یا ساختمان (و نیز معمولاً در عادات و خوراک و غیره) یک حیوان در دوران زندگی مابعد جنینی است، مانند تغییر شکل نوزاد یک حشره به شفیره یا کفچلیز به قورباغه. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
که دیه ها را بگردد. که برای خرید و فروش یا شغلی دیگر در روستاها رود،صنعتگران یا حرفه وران دهگرد. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِ گِ)
دهی است از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا واقع در 70 هزارگزی جنوب سمیرم و متصل به جادۀ عمومی کوهستانی، با 1424 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شِ گَ / گِ)
در خراسان به معنی دفعه و نوبت است. (از یادداشت مؤلف) ، به معنی طرح کار هم هست: شگرد کارش را کشید. (یادداشت مؤلف). روش کار و فنی است که بیش از هر فن دیگر زیرچاق انسان باشد، چنانکه گویند: فلان پهلوان در کشتی شگردش کنده کشیدن یا لنگ بستن است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، تمرین
لغت نامه دهخدا
(چِ گِ)
نام قسمی از درختان جنگلی که در جنوب ایران و بخصوص در بلوچستان و چاه بهار دیده شده است. نوعی درخت جنگلی که نامهای دیگر آن ’طلح’ و ’سیال’ و ’ببله’ است. رجوع به کتاب جنگل شناسی ج 2 ص 134 و کتاب درختان جنگلی ایران ص 177 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ گَ)
بمعنی تباه و ضایع. (غیاث) (آنندراج).
- بگردبودن، خراب و تباه بودن.
- بگرد رفتن، خراب و تباه شدن. (غیاث) (آنندراج) :
ز رفتن تو دل خاکسار رفت بگرد
بنای صبر و شکیب و قرار رفت بگرد.
صائب (از آنندراج).
ز داغ دل شده روشن چراغ کوکب ما
بگرد رفت سحر پیش ظلمت شب ما.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
در درختان سیب و گلابی جوانه هایی که روی ساقه یکساله و شوران سال قبل قرارگرفته اند در سال بعد شکفته می شوند و شاخۀ بسیار کوتاهی بنام ’دارد’ تولید می کنند که فقط دارای چند برگ میباشد و بجوانۀ باریکی که در سال بعد نیز مولد برگ میگردد منتهی میشود، رشد و نمو ’دارد’ خیلی کند و ملایم صورت میگیرد، (گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی ص 223)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بگرد
تصویر بگرد
تباه و خراب بودن، ضایع
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره پروانه واران جزو دسته گل ابریشم ها که در جنوب ایران نیز کشت میشود طلح سیال
فرهنگ لغت هوشیار
دیگر دیگری:) تو این کار را نکنی دیگری میکند. (توضیح: بنظر میاید که در قدیم این کلمه با یای وحدت و نکره تلفظ میشد (یعنی: یکی دیگر شخصی دیگر) :) من پسر را به پدر تهنیت آوردم ازآن که ندیدم بجهان مر پدرش را دگری . (دیوان فرخی 379)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
روش، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگردیس
تصویر دگردیس
دیگرگون، تبدیل موجودی به موجود دیگر تغییر شکل بعضی جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
((ش گِ))
روش، راه، طریقه، طرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دگردیسی
تصویر دگردیسی
((دِ گَ))
بعضی دگرگونی ها در برخی حیوانات در طول مراحل رشد، متامورفوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فن، تکتیک، تکنیک، حرفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شگرد
تصویر شگرد
فند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دگرش
تصویر دگرش
تغییر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دگردیسی
تصویر دگردیسی
انقلاب، تمایز، ابدال، تغییر، تحول
فرهنگ واژه فارسی سره
تدبیر، حقه، فن، فند، لم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگشته، تغییر کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
بازگشتن، برگشتن، تغییر حالت، گردین، چرخیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تغییر حالت مایعات و شیر
فرهنگ گویش مازندرانی
برگشتن، بدحال شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برگش، تغییر کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
بازگرد، برگرد
فرهنگ گویش مازندرانی
سال آینده، هنگام بر گشتن، بازگشته
فرهنگ گویش مازندرانی
خاموش، خاموش شده
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخه، قیچی مخصوص تراشیدن پشم، دو کارد فولادی تیز مانند: قیچی
فرهنگ گویش مازندرانی
بگرد، گردش کن، دور بزن، جستجو کن
فرهنگ گویش مازندرانی
بازگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
برگش، بازگشت
فرهنگ گویش مازندرانی