جدول جو
جدول جو

معنی دکلسن - جستجوی لغت در جدول جو

دکلسن
ریختن، ریختن دانه های غلات در اثر زیاد رسیدن محصولتعلل.، فرو ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تکه ای چوب گرد که سیخی از میان آن گذرانیده و با آن پشم یا پنبه می ریسند، آلت نخ تابی
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
آلت پشم و ابریشم تابیدن، و آن چوبی است مدور و سیخ چوبی بر آن گذرانیده اند و پشم و ریسمان را بدان تاب دهند. (از برهان) (از آنندراج). دکلو، در تداول جنوب خراسان:
زلف کآن از رعشه جنبد پای بند دل نگردد
باد کز دکلان جهد تخت سلیمان برنتابد.
سیف اسفرنگ
لغت نامه دهخدا
فرو ریختن، ریخته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرا رسیدن زمان دروی خوشه های برنج یا گندم و شکستن و خم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
ریخت، از هم پاشید، پژمرد، ریخته شده
فرهنگ گویش مازندرانی