جدول جو
جدول جو

معنی دکلانلو - جستجوی لغت در جدول جو

دکلانلو(دَ کَ)
دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تکه ای چوب گرد که سیخی از میان آن گذرانیده و با آن پشم یا پنبه می ریسند، آلت نخ تابی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 45 هزارگزی قیدار. محلی کوهستانی، معتدل و سکنۀ آن 236 تن است که شیعه و ترکی زبان اند. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و جاجیم بافی و گلیم بافی است. راه آن مالرو است و ساکنان آن از طایفۀ شاهسون اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن. در 32هزارگزی راه عمومی مالرو. کوهستانی است و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و راه مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه قوچان به لطف آباد میان اینچه و تاج الدین در 59500گزی قوچان، دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان در 25هزارگزی جنوب خاوری قوچان. دارای 174 سکنه. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ یِ)
دهی از دهستان سملقان بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقعدر 58 هزارگزی جنوب باختری مانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 9 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. آب آن از رود خانه نکا و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش نوخندان شهرستان درگز. دارای 193 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصولاتش: غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و راه فرعی شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش شیروان قوچان که در جنوب باختری قوچان و جنوب دهستان کلیان واقع است، هوای آن سردسیر و جمعیت آن جمعاً 9690 تن و آبادیهای آن 32 است، آب دهستان از چشمه و قنوات تأمین می شود و محصول عمده آن غلات و انگور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز، 25000گزی شمال باختری نوخندان و 3000گزی جنوب راه مالرو عمومی محمدتقی بیگ. کوهستانی، معتدل و سکنۀ آن 114 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت می باشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه. سکنۀ آن 558 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و نخود و عدس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 16 هزارگزی خاور گرمی و 6 هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به گرمی، با 146 تن سکنه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان مشگین بخش مرکزی شهرستان خیاو. 279 تن سکنه. آب آن از دوشانلوچای تأمین می شود. راه، شوسه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قشلاق بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری قیدار با 158 تن سکنه، آب آن از چشمه وراه آن مالروست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان تکاب بخش نوخندان شهرستان دره گز. با 275تن سکنه. آب آن از چشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
دهی است از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان. سکنۀ آن 286 تن. آب از چشمه است. محصول عمده غلات و میوه و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ لَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. سکنه 256 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
دهی است از دهستان تکمران بخش شیروان شهرستان قوچان، سکنۀ آن 99 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، بنشن و میوه جات. شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در42 هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 32 هزارگزی شوسۀ اردبیل به خلخال، کوهستانی و معتدل و دارای 381 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی آنجازراعت و گله داری و صنایع دستی مردم آن فرش بافی و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان واقع در25 هزارگزی جنوب خاوری قوچان و 10 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ قدیم قوچان بمشهد، جلگه معتدل، دارای 174 تن سکنه، فارسی و کردی زبان، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و سیب زمینی و شغل اهالی آن زراعت و مالداری وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان با 238 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا سیب زمینی و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
آلت پشم و ابریشم تابیدن، و آن چوبی است مدور و سیخ چوبی بر آن گذرانیده اند و پشم و ریسمان را بدان تاب دهند. (از برهان) (از آنندراج). دکلو، در تداول جنوب خراسان:
زلف کآن از رعشه جنبد پای بند دل نگردد
باد کز دکلان جهد تخت سلیمان برنتابد.
سیف اسفرنگ
لغت نامه دهخدا
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی