دخدخ. هلاک ساختن. هلاک کردن. (یادداشت مؤلف). ذبح. گلو بریدن و خبه کردن و دهدک ساختن و منه حدیث القضاء من ولی قاضیاً فقد ذبح بغیر سکین، ای اهلک. (منتهی الارب)
دخدخ. هلاک ساختن. هلاک کردن. (یادداشت مؤلف). ذبح. گلو بریدن و خبه کردن و دهدک ساختن و منه حدیث القضاء من ولی قاضیاً فقد ذبح بغیر سکین، ای اهلک. (منتهی الارب)
آلتی است ازآلات موسیقی. حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون در علم آلات العجمیه الموسیقانیه نام برده است. (یادداشت مؤلف). دودوک. طوطک. یکی از سازهای بادی است یا نی لبک. (از فرهنگ فارسی معین). توتک. رجوع به نی لبک شود
آلتی است ازآلات موسیقی. حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون در علم آلات العجمیه الموسیقانیه نام برده است. (یادداشت مؤلف). دودوک. طوطک. یکی از سازهای بادی است یا نی لبک. (از فرهنگ فارسی معین). توتک. رجوع به نی لبک شود
دهی است از دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 16هزارگزی خاور نوشهر و کنار راه شوسۀ نوشهر به المده، با 220 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی دزدک است. و آثار قلعه خرابۀ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به دزدین شود
دهی است از دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 16هزارگزی خاور نوشهر و کنار راه شوسۀ نوشهر به المده، با 220 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی دزدک است. و آثار قلعه خرابۀ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به دزدین شود
حکایت حالت انقباض و انبساط بدن از سرما. لرزیدن بدن بشدت و سختی. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). - دک دک (دیک دیک) لرزیدن، سخت بلرزه درآمدن بدن از سرما یا از ترس. و رجوع به دک شود
حکایت حالت انقباض و انبساط بدن از سرما. لرزیدن بدن بشدت و سختی. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). - دک دک (دیک دیک) لرزیدن، سخت بلرزه درآمدن بدن از سرما یا از ترس. و رجوع به دک شود