- دکترین
- عقیده، رای، نظریه، فکر
معنی دکترین - جستجوی لغت در جدول جو
- دکترین ((دُ تُ رِ یْ))
- نظریه، فکر، اندیشه
- دکترین
- نظریه، قضیه ای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد، رای، اندیشه، عقیده، تئوری، حدس، گمان
- دکترین
- Doctrine
- دکترین
- доктрина
- دکترین
- Doktrin
- دکترین
- доктрина
- دکترین
- doktryna
- دکترین
- doutrina
- دکترین
- dottrina
- دکترین
- doctrina
- دکترین
- doctrine
- دکترین
- doktrin
- دکترین
- عقيدةٌ
- دکترین
- सिद्धांत
- دکترین
- דוקטרינה
- دکترین
- mafundisho
- دکترین
- หลักคำสอน
- دکترین
- তত্ত্ব
- دکترین
- عقیدہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی افراهی
یکی از ئیدراتهای کربن که فرمول کلی آن مانند نشاسته است ولی مولکول آن کوچکتر و در هم پیچیدگی آن کمتر است
دکتر بودن اجتهاد دکترا
فرانسوی افراه داوری
جمع دکان، کرپه ها دوکان ها سکو بلندی، جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. حجره داد و ستد جمع دکاکین، تخته ای که روی آن نشینند نیمکت
اقلیت
نیکوترین خوبترین، زیباترین جمیلترین، ستوده ترین
بالاترین، بلندترین، عالی ترین، جای و مکان، اعلی