- دژ
- آکروپلیس، قلعه
معنی دژ - جستجوی لغت در جدول جو
- دژ
- بد و زشت قلعه و حصار
- دژ
- بد، پسوند متصل به واژه به معنای زشت مثلاً دژآباد، دژآگاه، دژآلود، دژپسند، دژخیم، دژکام، غمگین، رنجیده
- دژ ((دِ))
- دز، حصار، قلعه
- دژ ((دُ))
- پیشوندی که در آغاز کلمات به معنی بد و زشت آید، دژآگاه، دژخیم
- دژ
- قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، دیزه، ابناخون، دیز، اورا، کلات، رخّ، قلاط، دز، پشلنگ، حصن، ملاذ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد ذات، جلاد
بد اخلاق
دزفول
نگهبان قلعه
آکروپلیس
سختی دشواری
تنگدستی بینوایی
فرانسوی تباهی پذیری وشتاکی
طعم تند و تیز
بد نهاد
غمگینی افسردگی، خشمناکی، رنجوری
غمگین افسرده، خشمگین خشمناک، رنجور
متاسف اندوهگین
پژمان و اندوهگین از غم و پژمرده
فرانسوی افگنه ته نشست تندابه در دهانه آبراهه
بد کام تلخ کام اندوهناک، خشمگین غضبناک، زاهد پرهیزگار، خواجه سرا
بدکام، تلخکام
غده کوچک، آبله که بسبب کار کردن و راه رفتن پدید آید تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان ابریشم و مانند آن بر آنها افتد
بد خوی و بد طبیعت، بد طبع، خشمگین
بر نهاد بد خوی، زندان بان نگاهبان محبس، جلاد میر غضب
غده ای بزرگ زیر پوست یا ضمن مخاطهای بدن برآید. دشپل دشپیل
غده ای بزرگ زیر پوست یا ضمن مخاطهای بدن برآید. دشپل دشپیل
نگاهبانی دژ، پاسبانی دژ
نگهبان دژ قلعه بیگی کوتوال دژ دار، هر یک از افراد دژبانی
بد خوی تند خوی، خشمگین غضبناک، تیر تخش، زوبین سنان کوچک
خشمگین غضبناک، بد خو تند خلق
سخت صعب
دشنام فحش
خشمگین شدن آشفته شدن