جدول جو
جدول جو

معنی دچار - جستجوی لغت در جدول جو

دچار
مبتلا
تصویری از دچار
تصویر دچار
فرهنگ واژه فارسی سره
دچار
گرفتار، مبتلا
تصویری از دچار
تصویر دچار
فرهنگ لغت هوشیار
دچار
گرفتار، مبتلا
تصویری از دچار
تصویر دچار
فرهنگ فارسی معین
دچار
((دُ))
برخورد ناگهانی، تصادم ناگهانی
تصویری از دچار
تصویر دچار
فرهنگ فارسی معین
دچار
گرفتار، مبتلا
دچار شدن: گرفتار شدن، مبتلا گشتن، به درد و مرض یا امری ناملایم مبتلا شدن، به شخص ناموافق برخورد کردن
تصویری از دچار
تصویر دچار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دچاری
تصویر دچاری
ابتلا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دسار
تصویر دسار
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمار
تصویر دمار
هلاک، انقراض، زال، محو شدن، هلاکی، دم و نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آچار
تصویر آچار
دست افزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیار
تصویر دیار
سامان
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکی دست افزار (آچار برابر با پرورده ها و ترشی ها و زمین پست یا سراشیب پارسی است) انواع پرورده ها و ترشیها در آب لیمو و سرکه و مانند آن انواع ترشی آلات، زمین پست و بلند و سراشیب، درهم آمیخته ضم کرده. یا آجیل آچار. آجیلی که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند. کلید هر قفل، آلتی فلزی که بوسیله آن مهره های آهنین را باز کنند، قلم حکاکی درفش یا سنبک حکاکی. یا آچار پیچ گوشتی. آلتی فلزی که بوسیله آن پیچ را باز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیار
تصویر دیار
پیدا، پدیدار صاحب دیر، دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوچار
تصویر دوچار
ملاقات ناگهانی و بدون انتظار، برخورد، رویارو قرار گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهار
تصویر دهار
شکاف کوه، غار، دره
فرهنگ لغت هوشیار
مرگ نابودی روز تیر شید (چهارشنبه)، شب تیرشید، دشمنی، کرت درکشاورزی جویبار، شکست، پیشامد رخداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثار
تصویر دثار
لباس رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمار
تصویر دمار
هلاک شدن، تباه شدن، هلاک، تباهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیار
تصویر دیار
کس، کسی، صاحب دیر، ساکن دیر، دیرنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلار
تصویر دلار
واحد پول ایالات متحدۀ آمریکا و چند کشور دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آچار
تصویر آچار
ترشی، هر چیز خوردنی که آن را در آب لیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد مثلاً آجیل آچار، چاشنی، برای مثال آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو - ۳۷۷)
ابزار فلزی برای باز و بسته کردن پیچ و مهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهار
تصویر دهار
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، گاباره، مغار، مغاره برای مثال یکایک پراکنده بر دشت و غار / قدی چون درخت و دهان چون دهار (اسدی - ۱۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوار
تصویر دوار
سرگیجه، حالتی که شخص تصور می کند تمام چیزها دور او می چرخد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوار
تصویر دوار
هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند، گردنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چدار
تصویر چدار
پابند، ریسمانی که با آن پای حیوان یا اسیر یا مجرم را ببندند، پاوند، پای بند، پای وند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دثار
تصویر دثار
لباسی که روی لباس های دیگر بر تن کنند مانند جبه و عبا، روپوش، بالاپوش، لباس رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آچار
تصویر آچار
ترشی، چاشنی، زمین پست و بلند و سراشیب، درهم آمیخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آچار
تصویر آچار
آلتی فلزی که به وسیله آن مهره های آهنین را باز کنند یا ببندند و انواع مختلف دارد، چهارسو، دو سر، شمع، شلاقی، آلن و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دثار
تصویر دثار
((دِ))
روپوش، لباسی که روی لباس های دیگر پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمار
تصویر دمار
((دَ))
تباه، هلاک، انتقام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلار
تصویر دلار
((دُ))
واحد پول ایالات متحده آمریکا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیار
تصویر دیار
((دَ یّ))
کس، کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیار
تصویر دیار
دیرنشین، ساکن دیر و صومعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیار
تصویر دیار
خانه، محل، مسکن، شهر، قبیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوار
تصویر دوار
((دَ وّ))
بسیار گردنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوار
تصویر دوار
((دَ یا دُ))
گردش سر، سرگیجه
فرهنگ فارسی معین