جدول جو
جدول جو

معنی دپچی - جستجوی لغت در جدول جو

دپچی
خانه تکانی، مرتب کردن وسایل خانه یا کارگاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ / دُ کُ)
فرموک را گویند و آن ریسمان رشته شده است که مانند بیضه در دوک پیچیده شده باشد و به عربی نصله خوانند. (برهان). آنچه زنان بر دوک ریسند مانند بیضه، و آنرا گروهه نیز گویند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
مرکّب از: دم + چی، پسوند نسبت ترکی، به معنی پاردم است. قشقون. ثفر. (یادداشت مؤلف)، قوشقون و آن جزء از رخت اسب و استر و جز آن که از زیر دم عبور کرده و به زین متصل می گردد تا مانع از پیش آمدگی زین گردد. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر)، این لغت ترکی است به معنی دوال که زیر دم اسب باشد، به عربی ثفر و به فارسی پاردم و به ترکی قویشقون باشد. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان ماربین بخش سده شهرستان اصفهان. واقع در 10هزارگزی خاور سده. دارای 335 تن سکنه است. آب آن از زاینده رود تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
ده کوچکی است از دهستان زیز و ماهروبخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 90 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 23 هزارگزی جنوب شوسۀ ازنا به درود. دارای 35 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دمچی
تصویر دمچی
ترکی پاردم
فرهنگ لغت هوشیار
پیچاندن، ردیف کردن و بسته بندی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچ، بزن
فرهنگ گویش مازندرانی
فشرده شده، ردیف شده
فرهنگ گویش مازندرانی