جدول جو
جدول جو

معنی دپوشیین - جستجوی لغت در جدول جو

دپوشیین
پوشیدن، پوشاندن، خیس کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
در بر کردن، جامه بر تن کردن، نهفتن و پنهان کردن، چیزی را در پرده نگه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
بیرون آوردن شیر از پستان گاو یا گوسفند و مانند آن ها با دست، شیر از پستان بیرون کشیدن، دوختن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ کَ دَ)
پوشیدن. در بر کردن. بتن کردن. اکتساء. (المصادر زوزنی). لبس: دروقت بیامدم و جامه درپوشیدم و خری زین کرده بودند برنشستم و براندم. (تاریخ بیهقی). همگان سلاح درپوشیدند برآسوده نشستند و توکل بر خدای عزوجل کردند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 81). مصلحت آن می نماید که امشب، جامه برسم مردمان این شهر درپوشی و به خانه او روی. (سندبادنامه ص 308).
کاین جامه حلالی است درپوش
با من به حلال زادگی کوش.
نظامی.
اویس گفت: پس مرقع پیغمبر به من دهید تا دعا کنم، ایشان مرقع به وی دادند و گفتند درپوش، پس دعاکن. گفت: صبر کنید تا حاجت خواهم. (تذکره الاولیای عطار). لباس پادشاهی بدر کرد و خرقۀ درویشی درپوشید. (مجالس سعدی ص 19).
چه زنار مغ در میانت چه دلق
که درپوشی از بهر پندار خلق.
سعدی.
سلاح درپوشید و بر اسب نشست. (تاریخ قم ص 259). اجتیاب، احتزام، درپوشیدن جامه. (تاج المصادر بیهقی). افتراء، پوستین درپوشیدن. (دهار). تدجج، درپوشیدن تمام سلاح را. (از منتهی الارب). تدرع، زره و مانند آن درپوشیدن. (المصادر زوزنی). تلبس، جامه درپوشیدن. کسوه، لباس، لبس، لبوس، هر چه درپوشند. (دهار). یلب، چیزی از دوال که بجای زره درپوشند. (دهار). و رجوع به پوشیدن شود، پنهان کردن. پوشیدن. نهان و مخفی کردن:
تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
که همچون آفتاب از جام و خور از جامه پیدائی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
در بر کردن، بتن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درپوشیدن
تصویر درپوشیدن
دربرکردن، بتن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن، استمراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
((دَ))
بیرون آوردن شیر از پستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
((دَ))
لباس پوشیدن، جامه بر تن کسی کردن، نهفتن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
اکتسا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
Don, Wear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
mettre, porter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پوشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیدن، متلاشی گشتن، متلاشی نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پوشانیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پوساندن، خیساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
입다 , 입다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
着る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
ללבוש , ללבוש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
पहनना , पहनना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
mengenakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
สวมใส่ , สวมใส่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
aantrekken, dragen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
indossare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
ponerse, usar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
vestir, usar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
穿
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
ubierać, nosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
одягати , носити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
anziehen, tragen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
надевать , носить
دیکشنری فارسی به روسی