جدول جو
جدول جو

معنی دوگاهه - جستجوی لغت در جدول جو

دوگاهه(دُ هَِ)
قصبه ای جزء دهستان حومه بخش رودبار شهرستان رشت. با 1290 تن سکنه. آب آن از رو خانه دوگاهه محصول آنجا غلات، گردو، بنشن و مرکبات. شغل اهالی زراعت و دکانداری و مکاری و گله داری. درسر راه شوسه واقع است و در فصل تابستان برای جمعآوری محصول و تغییر آب و هوا به ییلاق دوگاهه می روند. ییلاق دوگاهه در 20هزارگزی باختر دوگاهه قشلاقی واقع و راه آن مالرو و هوای آن لطیف و سالم است و مراتع مرغوبی دارد. ساکنین دوگاهه زمستان و بهار در محلۀ پایین رودبار و از اول خرداد تا اوایل آذر در ییلاق بسر می برند. در ییلاق محصولات گندم و جو و بنشن عمل می آورندضمناً گله های خود را نگاهداری و پس از جمع محصول مراجعت می نمایند. زمستان متولی زیارتگاه و چند نفر برای پاسبانی خانه ها در آنجا ساکن هستند. پنج باب دکان سر راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوگاه
تصویر دوگاه
از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
دوتایی، هر چیزی که مرکب از دو جزء یا دو عنصر باشد، نماز دو رکعتی، دو رکعت نماز، نماز صبح
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء). شعبه مقام حسینی و آن مرکب است از دو نغمه. (غیاث) (آنندراج). اولین شعبه از شعب بیست و چهارگانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح شطرنج) خانه دوم شطرنج که برای ربودن یک مهره از آن دو خال باید. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شش گاه و یک گاه شود، کنایه باشد از دو جهان. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ نَ / نِ)
عدد دو. (ناظم الاطباء). عدد دو که نصف آن یک است. (لغت محلی شوشتر) (از برهان). دو عدد. (انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
یک موی بدزدیدم از دو زلفت
چون زلف زدی ای صنم به شانه
با موی به خانه شدم پدر گفت
منصور کدام است ازاین دوگانه.
منصور منطقی رازی.
، ضعف. (ناظم الاطباء). آنچه که مرکب از دو جزء باشد. تثنیه. دوتایی. دوتا دوتا. دو بدو. (یادداشت مؤلف). دو بهم شده. (شرفنامۀ منیری) :
ز هر سو گوان سر برافراختند
یگان و دوگانه همی تاختند.
فردوسی.
و چون نزدیک تر رسید شیری از آن دو گونه روی بدو نهاد بهرام چابکی کرد و بر پشت آن شیر نشست. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 77).
جان دو اسبه دوان پی دل و عمر
به یکی زین دو گانه می نرسد.
خاقانی.
پانصد هجرت چو من نزاد یگانه.
باز دوگانه کنم دعای صفاهان.
خاقانی.
کاین یار دو گانه یگانه
هستند رفیق جاودانه.
نظامی.
، دوتا. دوتار. دوتو. دولا. (یادداشت مؤلف). ثوب متأم، جامۀ دوگانه تار و پود بافته. (منتهی الارب). تأم، دوگانه تار و پود بافتن جامه را. (منتهی الارب) ، جفت و زوج توأم. (ناظم الاطباء). به معنی توأم است. (آنندراج) :
سوگند خورد مادر طبعم که در ثناش
ازیک شکم دوگانه چو جوزا برآورم.
خاقانی.
جوزاصفت دوگانه هزار آفتاب زاد
هرگه که رفت همت او در بر سخاش.
خاقانی.
عدل است و دین دو گانه ز یک مادر آمده
فهرست ملک ازین دو برادر نکوتر است.
خاقانی.
- دوگانه زادن، زاییدن و دو بچه از یک شکم آوردن. (از ناظم الاطباء).
- ، توأم و از یک شکم با همزاد به دنیا آمدن:
با گل دوگانه زاده ام از مادر بهار
خارم ولی نه رهگذر گلستانیم.
طالب آملی (از آنندراج).
مأمت المراءه، دوگانه زادن زن. (منتهی الارب).
- دوگانه زاینده، زنی که از یک شکم دو بچه می آورد. (ناظم الاطباء) ، متئم، دوگانه زاینده. (منتهی الارب).
، هرچیز که مرکب از دو قسم و یا از دو چیز مختلف بود. دو عنصری. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آنچه که دوبار بکار برند، رطل دوگانه. (فرهنگ فارسی معین). شمشیر دو دستی مردان مرد توانند زد و رطل دو گانه به مزاج قوی توانند خورد. (مرزبان نامه) ، نماز دو رکعتی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). نماز بامداد. نماز فجر. صلوه غداه. صلوه فجر. نماز صبح. (یادداشت مؤلف). دو رکعت نماز صبح. (انجمن آرا) (آنندراج). کنایه از دو رکعت نماز. (از برهان) (ازغیاث).
- دوگانه بگزاردن (یا گزاردن) ، نماز صبح خواندن. (یادداشت مؤلف) : پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه به درگاه یگانه بگزارد. (گلستان).
- دوگانه گزار، که نماز صبح بگزارد. نماز بامداد گزار:
بخ بخ این زاهد دوگانه گزار
که دوگان سجده می کند یک بار.
امیرخسرو (از انجمن آرا).
، به اصطلاح زنان هند همشیره خوانده را گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوباله
تصویر دوباله
دارای دو بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپاره
تصویر دوپاره
دو نصفه و نیمه شده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که مرکب از دو جزو باشد، آنچه که دوبار بکار برند رطل دوگانه، نماز دو رکعتی نماز صبح
فرهنگ لغت هوشیار
اولین شعبه از شعب بیست و چهار گانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند) اسم جنس مفرد اعظم که از نغمات اصیل اصفهان است (مجمع الادوار ج 2 ص 25) دو جهان دنیا و آخرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوباره
تصویر دوباره
باز، ایضاً، دگربار
فرهنگ لغت هوشیار
((دُ))
اولین شعبه از شعب بیست و چهارگانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
((دُ نِ))
دو جام شراب که پیاپی خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
مزدوجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
Double
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
double
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
doppio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
دوگنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
двойной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
doppelt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
подвійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
podwójny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
双倍的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
দ্বৈত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
doble
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
คู่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
mara mbili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
이중의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
二重の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
duplo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
दोहरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
ganda
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
dubbel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
כפול
دیکشنری فارسی به عبری