جدول جو
جدول جو

معنی دونکا - جستجوی لغت در جدول جو

دونکا
از قصرهای تاریخی که در دابوی آمل قرار داشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ کَهْ)
دونک. (ناظم الاطباء). رجوع به دونک شود
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ)
کلمه اغراء، یعنی بگیر آن را. (ناظم الاطباء). بگیر. بگیر تو مرد. (یادداشت مؤلف) ، ادن دونک، نزدیک شو به من. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی بلده و خاور شوسۀ چالوس، دارای 900 تن سکنه است، آب آن از چشمه است و راه شوسۀ فرعی دارد، از دو محل بالا و پایین تشکیل شده و بنای امامزادۀ آن قدیمی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، نام محلی کنار راه تهران به چالوس میان گدوک کندوان و ولی آباد در 138300گزی تهران، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
آنکه کار و بارش چون فریدون بود در پیروزی و کامیابی:
جم سیر و سام رزم و دارابزمی
رستم کرداری و فریدونکاری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
نام درختی است
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو نر جوان تخمی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل، از دهستان سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
تخم پنبه ی جدا نشده از وش
فرهنگ گویش مازندرانی
پتک چوبی بزرگ که بر پایه های اطراف باغ کوبند تا بر زمین فرو
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در نور، دانشمند، دانا
فرهنگ گویش مازندرانی
کثیفی و ناپاکی، درد و ته نشست روغن داغ شده در دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی