جدول جو
جدول جو

معنی دوناش - جستجوی لغت در جدول جو

دوناش
ابن تمیم، نام طبیبی از مردم قیروان که ابن البیطار از او روایت آرد از جمله در کلمه بوشاد، (یادداشت مؤلف)، و رجوع به ترجمه لکلرک ج 1 ص 291 و 416 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ نَ)
در اصطلاح بنایان آجر یا خشت که دو سوی قطر آن هموار و بی شکستگی باشد. (یادداشت مؤلف) ، عمارت یا دکانی که در نقاطع کوچه یا خیابان قرار دارد ودر نتیجه از دو جانب به کوچه یا خیابان مشرف است
لغت نامه دهخدا
(دِنْ)
نام مردی است که عذرا معشوقۀ وامق را بفروخت. (برهان) (ناظم الاطباء). ادانوش
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی بلده و خاور شوسۀ چالوس، دارای 900 تن سکنه است، آب آن از چشمه است و راه شوسۀ فرعی دارد، از دو محل بالا و پایین تشکیل شده و بنای امامزادۀ آن قدیمی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، نام محلی کنار راه تهران به چالوس میان گدوک کندوان و ولی آباد در 138300گزی تهران، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزو دهستان الموت بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 65 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 515 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، بنشن، گردو، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. نصف سکنه در زمستان برای تأمین معاش به تنکابن میروند. صنایع دستی زنان بافتن لباس پشمی محلی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دغناش
تصویر دغناش
سهره از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
نباش
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در نور، دانشمند، دانا
فرهنگ گویش مازندرانی
باشد، باش
فرهنگ گویش مازندرانی