جدول جو
جدول جو

معنی دوقوس - جستجوی لغت در جدول جو

دوقوس(دُ)
دوقو. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). دوقو و برخی گویند نوعی از آن است. برخی گفته اند تخم کرفس صحرایی است. (از برهان). زردک صحرایی. رجوع به دوقو شود
لغت نامه دهخدا
دوقوس
یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
تصویری از دوقوس
تصویر دوقوس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ قُ)
به لغت یونانی شامل دوقسم نبات است یکی شبیه به کرفس و خوشبو و تند و تخمش شبیه به انجدان و بی بو و دیگری رابرگ مثل گشنیز و گلش سفید و چتر او مثل چتر زردک و تخمش شبیه به زیره. (از تحفۀ حکیم مؤمن). قسم اقریطشی آن موسوم است به آطامانتا قریطان سیسی و قسم دوم موسوم است به بوقدانوم قرواریا و قسم سوم موسوم است به سرلیس اماایدس که نوع اول از انواع دیگر بهتر است. (از ترجمه لکلرک)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دوقوس. تخم گزربری. (ناظم الاطباء). تخم زردک دشتی، و معرب ذوقوست. تخم زردک صحرایی یا کوهی. دوقوا. طامل. بزرالجزر. تخم حویج. (یادداشت مؤلف). تخم جزر دشتی یاکوهی و لغتی است یونانی. (از منتهی الارب). تخم زردک صحرایی است و بیخ آن شقاقل است و گیاه آن را خرس گیاه خوانند چه خرس آن را بسیار دوست می دارد. این لغت یونانی است. (از آنندراج) (از برهان). گویند دوقو تخم کرفس بری است و خلاف است و به یونانی دوقوس خوانند وبهترین دوقو تازۀ زردرنگ بود. دوقو بول براند و حیض نیز، و مفتح سده بود و فضلهای بلغمی از سینه پاک کند و سرفه که به سبب آن بود زایل گرداند و گزندگی عقرب را نافع بود و شهوت باه برانگیزاند. (از اختیارات بدیعی) (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به صیدنۀ ابوریحان بیرونی و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 163 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ فَتْ تُ)
شتاب رفتن در شهرها. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رفتن. (از منتهی الارب). رفتن و غایب شدن. (از اقرب الموارد) ، فرورفتن میخ در زمین، حمله کردن پس دشمن، پر کردن چاه را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دقس. و رجوع به دقس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آنکه در جنگها و حملات شجاعت از خود نشان دهد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج). قدوس. و رجوع به قدوس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شتر گرگین. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ابن الاثیر در المرصع گوید: ذیقوس نام وادیی است و در شعر ابو صخر هذلی آمده است:
فاعلام ذی قوس بادهم ساکب،
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوپوست. دوپوسته، دوچیز بهم چسبیده. (ناظم الاطباء). رجوع به دوپوست و دو پوسته شود
لغت نامه دهخدا
خنثی، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قوبروس شود
قرنوس، طحلب را نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دوقو. دوقوس. تخم گزربری. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوقو شود
لغت نامه دهخدا
ظاهراً به معنی پیشکش و هدیه است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دقوس
تصویر دقوس
چاه انباشتن، فرو رفتن میخ، تاختن پس دشمن تاختدنبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقو
تصویر دوقو
یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقوس
تصویر موقوس
شتر گرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقول
تصویر دوقول
دو زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو قوس
تصویر دو قوس
زردک صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار