جدول جو
جدول جو

معنی دوسی - جستجوی لغت در جدول جو

دوسی
(دُ)
دوبار سی. دو ضرب در سی. دو تا سی. شست. شصت. (یادداشت مؤلف) :
کسی را که سالش به دوسی رسید
امید از جهانش بباید برید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دوسی
بستی، بسته، دوستی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موسی
تصویر موسی
(پسرانه)
از آب کشیده شده، پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل (ص) ، نام امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع)، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روسی
تصویر روسی
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دودی
تصویر دودی
رنگ خاکستری تیره، به رنگ خاکستری تیره، معتاد به دخانیات یا مواد مخدر، ویژگی چیزی که آمیخته یا آلوده به دود شده یا به آن دود داده باشند مثلاً ماهی دودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوست
تصویر دوست
مقابل دشمن، یار، همدم، رفیق مهربان، پسوند متصل به واژه به معنای دوست دارنده مثلاً خدادوست، وطن دوست، شاه دوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
پرونده، نوشته ها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویی
تصویر دویی
دوتا بودن، جدایی و دوگانگی، برای مثال یعنی چو من و تویی نداریم / به گر ز رقم دویی نداریم (نظامی۳ - ۵۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوسری
تصویر دوسری
نوعی از خیمه، روپوش کجاوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسی
تصویر موسی
تیغ سرتراشی، استره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدوسی
تصویر قدوسی
ملکوتی
فرهنگ فارسی عمید
(قُدْ دو)
ملکوتی. رجوع به قدوس شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ابودیم حازم سدوسی. وی را از خلیفه فرمان قضا رسید و در بخارا قاضی شد. (از تاریخ بخارای نرشخی ص 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نسبتی است مر خالد بن احمد بن سدیدالدوله و محمد بن محمد سدیدالملک و علی بن المقلد را. (اعلام زرکلی ج 1 ص 359)
نسبتی است مر سدوس را. (لباب الانساب ج 1 ص 537). انتساب قبایلی است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دُ یِ)
دسیه. پرونده. (لغات فرهنگستان). کارنما. دیوان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
فرانسوی پرونده پرونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدوسی
تصویر قدوسی
اشویی پاکیزه منسوب به قدوس ملکوتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبسی
تصویر دبسی
دمسیاه از مرغان موسیچه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به قوم روس، زبان مردم روسیه، نوعی پارچه منسوب به روس، نوعی پیاله شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوست
تصویر دوست
محب و یکدل و یکرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
مودت، رفاقت و یاری
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته دو سر از گیاهان سفت، کلانشتر، شیر بیشه، سالینه (عتیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسری
تصویر دوسری
تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسو
تصویر دوسو
دو طرف، دو جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوری
تصویر دوری
دور بودن، غربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوثی
تصویر دوثی
دیوث: غلتبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولی
تصویر دولی
کشوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دومی
تصویر دومی
در مرحله دوم دومین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویی
تصویر دویی
دوتا بودن دوگانگی، دو جهتی اختلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
((دُ س یِ))
پرونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
رفاقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوسش
تصویر دوسش
آدهسیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوری
تصویر دوری
هجران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوست
تصویر دوست
رفیق
فرهنگ واژه فارسی سره
پرونده، پوشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد