دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. 945 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی. در قدیم مهمتر از حال و مرکزجیرفت بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. 945 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی. در قدیم مهمتر از حال و مرکزجیرفت بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
زری بوده است رایج از طلا که هر یک از آن به پنج شیانی خرج می شده و شیانی زری بوده از طلای ده هفت به وزن یک درهم. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) در بیت ذیل معنی کلمه روشن نیست: زآنگونه که از جوشن خرپشته خدنگش بیرون نشود سوزن درزی ز دواری. فرخی. چون تو نه ام که خدمت کهتر کنی و مهتر از بهر دو شیانی وز بهر یک دواری. منوچهری
زری بوده است رایج از طلا که هر یک از آن به پنج شیانی خرج می شده و شیانی زری بوده از طلای ده هفت به وزن یک درهم. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) در بیت ذیل معنی کلمه روشن نیست: زآنگونه که از جوشن خرپشته خدنگش بیرون نشود سوزن درزی ز دواری. فرخی. چون تو نه ام که خدمت کهتر کنی و مهتر از بهر دو شیانی وز بهر یک دواری. منوچهری
دوسرا. دوجهان. دودنیا. دوعالم. دوگیتی. (آنندراج). دنیا و آخرت. (یادداشت مؤلف) : خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دوسرای. فردوسی. رجوع به دوسرا شود
دوسرا. دوجهان. دودنیا. دوعالم. دوگیتی. (آنندراج). دنیا و آخرت. (یادداشت مؤلف) : خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دوسرای. فردوسی. رجوع به دوسرا شود
صفت و حالت دوستار. دوستداری. دوستی. یاری. محبت و مهرورزی و مهربانی. رفاقت و خیرخواهی و خواهانی. (از یادداشت مؤلف) : همیشه بنده و دوستار بوده است خداوند را و به سبب این دوستاری بلاها دیده است (حصیری. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 166). دانی که ز دوستاری خویش باشد دل دوستان بداندیش. نظامی. رجوع به دوستار و دوستدار شود
صفت و حالت دوستار. دوستداری. دوستی. یاری. محبت و مهرورزی و مهربانی. رفاقت و خیرخواهی و خواهانی. (از یادداشت مؤلف) : همیشه بنده و دوستار بوده است خداوند را و به سبب این دوستاری بلاها دیده است (حصیری. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 166). دانی که ز دوستاری خویش باشد دل دوستان بداندیش. نظامی. رجوع به دوستار و دوستدار شود