جدول جو
جدول جو

معنی دوردراز - جستجوی لغت در جدول جو

دوردراز(دِ)
دور و دراز. (یادداشت مؤلف). به معنی دور وبعید است. (از آنندراج). رجوع به دور و دراز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ)
که به مسافت دور پرواز کند. که تا فاصله های بسیار پرواز کند. که تواند به فاصله بسیار بپرد. کبوتران دورپرواز. که نیروی پرواز به دوردست دارد: آئروپلانهای (هواپیماهای) دورپرواز. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُدِ)
دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. با 1153 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
هر حیوانی که دم آن دراز و طویل باشد. (ناظم الاطباء). دارای دم طویل. درازدم، مار (عامه گمان برند که اگر اسم مار برند او از سوراخ برآید از این رو نام او نبرند و دم دراز گویند). (یادداشت مولف) ، درازدنبال. با دنبالۀ طویل
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان فتح آباد بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 2 هزارگزی شمال باختری بافت با 151 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دُ دَ)
دهی است از دهستان ساردوئیۀ شهرستان ساردوئیه. 250 تن سکنه. آب آن از رودخانه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ فَ)
منزوی. عزلت گرفته. در بروی خلق بسته:
گنج علمند و فضل اگرچه ز بیم
درفراز و دهن بمسمارند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از درفراز
تصویر درفراز
منزوی و عزلت گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
بلند بالا و بی قواره
فرهنگ گویش مازندرانی