قد خمیده. پشت دوتاشده. که قامتی دوتو و خمیده دارد. دارای قد و بالای دوتاه و خمیده: فلک هم دوتاپشت پیری است کاو را عصا جز خط استوایی نیابی. خاقانی. نه بس شیرین شد این تلخ دوتاپشت چه شیرین کز ترشرویی مرا کشت. نظامی. رجوع به دوتا شود
قد خمیده. پشت دوتاشده. که قامتی دوتو و خمیده دارد. دارای قد و بالای دوتاه و خمیده: فلک هم دوتاپشت پیری است کاو را عصا جز خط استوایی نیابی. خاقانی. نه بس شیرین شد این تلخ دوتاپشت چه شیرین کز ترشرویی مرا کشت. نظامی. رجوع به دوتا شود
پشت سرهم. پیاپی متوالی. مسلسل. متصل: و از شیخ ابوعبداﷲ خفیف می آید رحمهاﷲ علیه که چون از دنیا بیرون شد چهل چلۀ پشتاپشت بداشته بود. (هجویری). پس از مطبخها هاون ها و چیزهای سنگی بیاویختند از نهیب جان، و بر سر او می زدند پشتاپشت تا سست شد و کشته گشت. (مجمل التواریخ والقصص). در این دعوی چهار بار پشتاپشت این سوگند بخورد. (تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 16). سپیدی روز، صنع کیست در دهر و سیاهی شب که میگردند بر یک دور پشتاپشت چون طاحون. سنائی. زخم پشتاپشت بر دل باز خورد از غم مرا نیک بشکستی از این غم گرهمه سندان بدی. مجیر بیلقانی. از تو پرسم چگونه دارد دل ور بود آفریده زآهن و سنگ طاقت غصه های پشتاپشت قوت زخمهای رنگارنگ. مجیر بیلقانی. - پشتاپشت گرفتن، به دفعات و پی هم و متوالیاً گرفتن: گو را گر صد گرفت پشتاپشت کمتر از چارساله پنج نکشت. نظامی (هفت پیکر ص 69)
پشت سرهم. پیاپی متوالی. مسلسل. متصل: و از شیخ ابوعبداﷲ خفیف می آید رحمهاﷲ علیه که چون از دنیا بیرون شد چهل چلۀ پشتاپشت بداشته بود. (هجویری). پس از مطبخها هاون ها و چیزهای سنگی بیاویختند از نهیب جان، و بر سر او می زدند پشتاپشت تا سست شد و کشته گشت. (مجمل التواریخ والقصص). در این دعوی چهار بار پشتاپشت این سوگند بخورد. (تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 16). سپیدی روز، صنع کیست در دهر و سیاهی شب که میگردند بر یک دور پشتاپشت چون طاحون. سنائی. زخم پشتاپشت بر دل باز خورد از غم مرا نیک بشکستی از این غم گرهمه سندان بدی. مجیر بیلقانی. از تو پرسم چگونه دارد دل ور بود آفریده زآهن و سنگ طاقت غصه های پشتاپشت قوت زخمهای رنگارنگ. مجیر بیلقانی. - پشتاپشت گرفتن، به دفعات و پی ِ هم و متوالیاً گرفتن: گو را گر صد گرفت پشتاپشت کمتر از چارساله پنج نکشت. نظامی (هفت پیکر ص 69)