جدول جو
جدول جو

معنی دوبود - جستجوی لغت در جدول جو

دوبود(دُ)
دوبوذ. نوعی از پارچه. (ناظم الاطباء). رجوع به دوبوذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ)
نام یکی از بخشهای شهرستان بروجرد است. این بخش محدود است از شمال به بخش سربند اراک و بخش مرکزی بروجرد از جنوب به دهستان زلقی - از خاور به بخش الیگودرز- از باختر به شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی بخش: کوهستانی و هوای آن سردسیر و سالم است. آب قراء بخش از چشمه ها و قنوات تأمین می شود. محصول عمده آن غلات، پنبه، تریاک، چغندر قند و حبوبات است. این بخش از سه دهستان به نام کاغذ. ژان. حشمت آباد تشکیل شده. آبادی آن 76 و جمعیت بخش در حدود 24600 نفر است. مرکز بخش قصبۀ دوروداست. ایستگاه دورود یکی از ایستگاههای مهم بین اراک و اهواز میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوپوده. (ناظم الاطباء). دارای دوپود: دیابوذ، دنبوذ. جامۀ دوپود. (منتهی الارب). دیبوذ (معرب دوپود) ذونیرین. ذات نیرین (جامه). قسمی جامه که معرب آن دیبود است و آن را دوباف نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : ثوب منیر، جامۀ دوپود. (فیروزآبادی). رجوع به پود و دوپوده شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
هرچیز حل شده و مذاب، مانند: پلو نزدیک به شله یا بالعکس. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دیابوذ پارچه ای است که در نیرین بافته می شود و آن بنظر می رسد جمع ’دیبوذ’ بر وزن فیعول باشد. ابوعبید گفته است: اصل آن در فارسی دوبوذ است. (از المعرب جوالیقی ص 139). دوبود. دوپود
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ)
حاشیۀ دوتایی و حاشیۀ جفت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ بُ)
عبارت است از عرض و طول. (غیاث) (آنندراج). رجوع به بعد شود
لغت نامه دهخدا
(دُ بِ دُ)
من و او تنها. او و من تنها بی سومی. که تنها دو نفر با هم باشند. خلوت دونفری. (از یادداشت مؤلف). مقابله از دو کس به نوعی که ثالثی درآن نباشد. (آنندراج). دو تا با هم بدون سیوم. (ناظم الاطباء) : امیر مرا بخواند و خالی کرد دوبدو و گفت: این چه بود که ما کردیم. (تاریخ بیهقی).
با دوست خلوت کن دوبدو آنچه گفته ایم
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان.
خاقانی.
دو بدو با حریف جان بنشین
یک به یک عذر آسمان برگیر.
خاقانی.
گه قمار به آن مه چوروبرو باشم
جز این مراد ندارم که دوبدو باشم.
سیفی (از آنندراج).
، که دوتن دوتن یا دوتادوتا قرار گرفته باشند: صف دوبدو. ردیف دوبدو. (یادداشت مؤلف). دوتادوتا. (ناظم الاطباء) ، کنایه از عاشق و معشوق باشد که در آن سوم نگنجد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جامۀ دوپود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوبعد
تصویر دوبعد
دو دورا دراز و پهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبدو
تصویر دوبدو
من و او تنها
فرهنگ لغت هوشیار