جدول جو
جدول جو

معنی دوبرگه - جستجوی لغت در جدول جو

دوبرگه
(دُ بَ گَ / گِ)
دوبرگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبرگ شود، علفی مشهور است. برادر سه برگه که در چمنزارها روید و زیاده از دو برگ نشود و بغایت زیبا و خوش آیند است، کنایه از دو لب ساده زنخان. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورگه
تصویر دورگه
ویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد، آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد، دورگ، دوتخمه، اکدش، یکدش
فرهنگ فارسی عمید
(دُ بُ جَ / جِ)
دوبامه. دوبرجی. کبوتر که در دو برج آشیان دارد. (یادداشت مؤلف) : مثل کبوتر دوبرجه، مجازاً، دورنگ و غیرثابت و بوالهوس. رجوع به دوبرجی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ بُ جَ)
دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار. دارای 200 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ)
گیاه تازه روییده که هنوز شاخ میانین آن دیده نشود. (یادداشت مؤلف).
- دوبرگ شدن گیاه، پس ازسر برکردن از زمین دوپاره شدن آن. دو قسمت شدن برگ گیاه روییده از زمین. (یادداشت مؤلف) :
مخایل سروری به کودکی زو بتافت
چو برچمن شد دوبرگ بوی دهد ضیمران.
مسعودسعد.
- ، شکافتن حب و دانه بار اول به دو قسمت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ رَ / رِ)
برخی درختان چون رز که سالی دو بار میوه دهد. که دو بار بر دهد. که دوباره میوه آرد به یک سال. (یادداشت مؤلف) : خلیفه. میوۀ دوبره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ رَ گَ / گِ)
دوتخمه. دورگ. اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء) : اسب دورگه، اسب دوتخمه. عربی و ترکمانی. اکدش. (یادداشت مؤلف). رجوع به دورگ شود، مطلق آمیختگی چنانکه آمیختگی زیر و بم آواز و جز آن.
- دورگه شدن صوت، جهوری شدن آن چنانکه در نوبالغان. (یادداشت مؤلف).
- صدای دورگه، آوازی چون آواز کسی که شب نخفته است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو رگه
تصویر دو رگه
انسان یا جانوری که پدر و مادرش از دو نژاد بود اکدش، کلفت خشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده رگه
تصویر ده رگه
مرد بسیار دلیر و شجاع، مرد کار کرده، صاحب غیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوچرخه
تصویر دوچرخه
وسیله سواری است که دارای دو چرخ است و با حرکت پا راه می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
دو تخمه، اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
((دُ رَ گِ))
انسان یا جانوری که پدر و مادرش از دو نژاد باشند
فرهنگ فارسی معین
اکدش، دونژاده، خشن، کلفت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
هجينٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
Exotic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exotique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
екзотичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
ya kigeni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
экзотический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
বিদেশী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
عجیب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
แปลก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
이국적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
egzotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
エキゾチックな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
אקזוטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
विदेशी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
eksotis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exótico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
esotico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exótico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
异国的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exotisch
دیکشنری فارسی به هلندی