دوبرگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبرگ شود، علفی مشهور است. برادر سه برگه که در چمنزارها روید و زیاده از دو برگ نشود و بغایت زیبا و خوش آیند است، کنایه از دو لب ساده زنخان. (لغت محلی شوشتر)
دوبرگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبرگ شود، علفی مشهور است. برادر سه برگه که در چمنزارها روید و زیاده از دو برگ نشود و بغایت زیبا و خوش آیند است، کنایه از دو لب ساده زنخان. (لغت محلی شوشتر)
گیاه تازه روییده که هنوز شاخ میانین آن دیده نشود. (یادداشت مؤلف). - دوبرگ شدن گیاه، پس ازسر برکردن از زمین دوپاره شدن آن. دو قسمت شدن برگ گیاه روییده از زمین. (یادداشت مؤلف) : مخایل سروری به کودکی زو بتافت چو برچمن شد دوبرگ بوی دهد ضیمران. مسعودسعد. - ، شکافتن حب و دانه بار اول به دو قسمت. (یادداشت مؤلف)
گیاه تازه روییده که هنوز شاخ میانین آن دیده نشود. (یادداشت مؤلف). - دوبرگ شدن گیاه، پس ازسر برکردن از زمین دوپاره شدن آن. دو قسمت شدن برگ گیاه روییده از زمین. (یادداشت مؤلف) : مخایل سروری به کودکی زو بتافت چو برچمن شد دوبرگ بوی دهد ضیمران. مسعودسعد. - ، شکافتن حب و دانه بار اول به دو قسمت. (یادداشت مؤلف)
دوتخمه. دورگ. اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء) : اسب دورگه، اسب دوتخمه. عربی و ترکمانی. اکدش. (یادداشت مؤلف). رجوع به دورگ شود، مطلق آمیختگی چنانکه آمیختگی زیر و بم آواز و جز آن. - دورگه شدن صوت، جهوری شدن آن چنانکه در نوبالغان. (یادداشت مؤلف). - صدای دورگه، آوازی چون آواز کسی که شب نخفته است. (یادداشت مؤلف)
دوتخمه. دورگ. اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء) : اسب دورگه، اسب دوتخمه. عربی و ترکمانی. اکدش. (یادداشت مؤلف). رجوع به دورگ شود، مطلق آمیختگی چنانکه آمیختگی زیر و بم آواز و جز آن. - دورگه شدن صوت، جهوری شدن آن چنانکه در نوبالغان. (یادداشت مؤلف). - صدای دورگه، آوازی چون آواز کسی که شب نخفته است. (یادداشت مؤلف)