جدول جو
جدول جو

معنی دوازدهم - جستجوی لغت در جدول جو

دوازدهم
دوازدهمی، عدد ترتیبی، آنچه یا آنکه در مرتبۀ دوازده واقع شده
تصویری از دوازدهم
تصویر دوازدهم
فرهنگ فارسی عمید
دوازدهم(دَ دَ هَُ)
دوازدهمین. آنکه یا آنچه در مرتبۀ دوازده قرار دارد: امام دوازدهم حضرت مهدی است. ماه دوازدهم اسفند است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به دوازده شود
لغت نامه دهخدا
دوازدهم
عدد ترتیبی برای دوازده در مرتبه دوازده
تصویری از دوازدهم
تصویر دوازدهم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دودزده
تصویر دودزده
چیزی که دود به آن رسیده و رنگ دود یا بوی دود گرفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوازدهه
تصویر دوازدهه
اثناعشر، نخستین قسمت رودۀ کوچک که متصل به معده است و طول آن به اندازۀ دوازده انگشت صاحب آن است، دوازدهه، دوازده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یازدهم
تصویر یازدهم
آنچه در مرتبۀ یازده واقع شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوزدهم
تصویر نوزدهم
عدد ترتیبی برای نوزده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وازده
تصویر وازده
هر چیز نامرغوب که آن را جدا کرده و کنار گذاشته باشند، پس زده، پس مانده، طرد شده از اجتماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوازده
تصویر دوازده
عدد اصلی بعد از یازده، ده به علاوۀ دو، ۱۲
فرهنگ فارسی عمید
(دُ دِ)
آب سرخ است که از درخت طلح یا درخت یز بیرون آید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یا دودم، آب سرخ است که از درخت طلح یا درخت یز بیرون آید و اکثر از کوه بیروت از بلاد شام خیزد و گویند در جوف درختهای کهن متکون میگردد و در افعال قایم مقام مومیایی است که در بدل وی مستعمل می شود. (آنندراج). چیزی است مثل صمغو سرخ مایل به سیاهی، از جوف درختهای کهن درآید و در افعال قایم مقام مومیاست. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ هَُ)
دوازدهم. دوازدهمی. رجوع به دوازده و دوازدهمی و دوازدهم شود
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ / دِ)
نوازاده. (آنندراج). رجوع به نوازاده شود
لغت نامه دهخدا
(نُ دَهْ)
نوزده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
هر چیزی که بوی دود گرفته باشد. (ناظم الاطباء). هر چیز که دود، رنگ آن را تیره کرده باشد. دخن. عثن. معثون. مدخون. (یادداشت مؤلف) ، گوشتی که دود آن را بخشکاند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ دِ)
دهی است از دهات نور، جزء دهات و آبادیهای مازندران. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان در 24 هزارگزی مشرق ابهر و شش هزارگزی راه مالرو عمومی و در دامنۀ کوه واقع است. سردسیر است و زارعان قره تیه آن را زراعت میکنند و از خود سکنه ای ندارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ هَُ)
دوازدهم. هر چیزی که شامل دوازده باشد. (ناظم الاطباء). که در مرتبۀدوازدهم جای دارد. رجوع به دوازده و دوازدهم شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَهْ)
دوازده. (یادداشت مؤلف) : پس کیومرث این مدت را بدین گونه بر دوانزده بخش کرد. (نوروزنامه). هر سال آفتاب را به دوانزده قسمت کرد هر بخشی سی روز. (نوروزنامه). چون در نماز بود صبح دمید شاگردان خود را خواند و از ایشان دوانزده گزید. (ترجمه دیاتسارون ص 56)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
هر چیز بدی که ازچیز خوب جدا کرده باشند. (ناظم الاطباء). کنار گذاشته شده. (از ناظم الاطباء). مردود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ هَُ)
عدد ترتیبی برای یازده. در مرتبۀ میان دهم و دوازدهم
لغت نامه دهخدا
(نُ دَ هَُ)
نوزدهم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ هََ / هَِ)
اثناعشر. قسمت نخستین روده های باریک. (لغات فرهنگستان). رجوع به اثناعشر شود
لغت نامه دهخدا
(دَ هَُ)
عدد ترتیبی برای نوزده. (فرهنگ فارسی معین). چیزی که در مرتبۀ نوزده واقع شده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوادم
تصویر دوادم
سرخابه آب سرخی که از برخی درختان بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواده
تصویر دواده
یک کرم ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وازده
تصویر وازده
رد شده مردود شده: (توان خرید بصد جان زیار نیم نگاه متاع ناز درین چند روزه وازده است)، منفور در اجتماع مطرود: (هر دو آنها بدبخت و مانند یک چیز نخاله وازده و بیخود از جامعه آدمها رانده شده بودند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوازده
تصویر هوازده
سرماخورده زکام شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزدهم
تصویر نوزدهم
عدد ترتیبی برای نوزده
فرهنگ لغت هوشیار
عدد اصلی بین یازده و سیزده ده بعلاوه دو اثنا عشر. یا دوازده امام علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او که شیعیان اثنی عشری بامامت آنها قایلند. یا دوازده جوسق دوازده برج فلکی دوازده کوشک. یا دوازده مقام دوازده پرده سرود: راست، صفاهان، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زبر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. (بعضی بجای صفاهان شباب نوشته اند)، یا دوازده میل دوازده برج فلکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوازدهمین
تصویر دوازدهمین
عدد ترتیبی برای دوازده دوازدهمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوازدهمی
تصویر دوازدهمی
عدد ترتیبی برای دوازده دوازدهمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوازده
تصویر دوازده
((دَ دَ))
عدد اصلی میان یازده و سیزده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وازده
تصویر وازده
((زَ دِ))
نامرغوب، مطرود، مردود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوازدهه
تصویر دوازدهه
اثنی عشر
فرهنگ واژه فارسی سره
دلزده، دلسرد، مایوس، واخورده، مردود، مطرود، منفور
متضاد: امیدوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد