جمع واژۀ رائحه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). جمع واژۀ رائحه که بمعنی بوی خوش باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به رائحه و روایح شود
جَمعِ واژۀ رائحه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). جَمعِ واژۀ رائحه که بمعنی بوی خوش باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به رائحه و روایح شود
دوایی. به زیادت یاء مزیدعلیه، و این تصرف فارسیان متأخر است و در قدیم نبود. (از آنندراج) (از غیاث). منسوب به دوا. طبی. (ناظم الاطباء). دارویی. منسوب و مربوط به دوا. که خاصیت دارو دارد. رجوع به دارویی شود، معتاد به الکل. الکلی
دوایی. به زیادت یاء مزیدعلیه، و این تصرف فارسیان متأخر است و در قدیم نبود. (از آنندراج) (از غیاث). منسوب به دوا. طبی. (ناظم الاطباء). دارویی. منسوب و مربوط به دوا. که خاصیت دارو دارد. رجوع به دارویی شود، معتاد به الکل. الکلی
جمع واژۀ دائس. (آنندراج) : أتتهم الخیل دوائس، یعنی یکی بعد از دیگری آمدند آنها را اسبان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به دائس شود
جَمعِ واژۀ دائس. (آنندراج) : أتَتْهُم الخیل دوائس، یعنی یکی بعد از دیگری آمدند آنها را اسبان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به دائس شود
جمع واژۀ دائره. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ دایره. (یادداشت مؤلف). رجوع به دائره و دایره شود. - دوائر ازمان، مدارات روزانه را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). - دوائر فلکی، دوایر عظام، یعنی دایره های کلان که فلک را تنصیف می نمایند و همگی ده اند: اول - دایرۀ معدل النهار. دوم - دایرۀ منطقهالبروج. سوم - دایرۀ مارّه بالاقطاب الاربعه. چهارم - دایرۀ میل. پنجم - دایرۀ عرض. ششم - دایرۀ افق. هفتم - دایرۀ نصف النهار. هشتم - دایرۀ اول السموات. نهم - دایرۀ ارتفاع. دهم - دایرۀ وسط السماء الرؤیه. و سوای اینها دوائر صغارند، یعنی دایره های کوچک که فلک را برابر دونیم نمی سازند و آنها بسیارند. (غیاث) (آنندراج). ، (اصطلاح دیوان) دایره ها. شعبه ها. قسمتهای اداری. - دوائر سرکار، (اصطلاح دیوان) در دوران صفویه، قسمت اعتبارات که عواید ولایت تحت نظارت وی گرد می آمده. (از سازمان اداری حکومت صفویه ص 213). رجوع به دایره شود. ، (اصطلاح عروض) دایره های عروضی. دوایر عروضی. رجوع به دوایر عروضی شود
جَمعِ واژۀ دائره. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ دایره. (یادداشت مؤلف). رجوع به دائره و دایره شود. - دوائر ازمان، مدارات روزانه را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). - دوائر فلکی، دوایر عظام، یعنی دایره های کلان که فلک را تنصیف می نمایند و همگی ده اند: اول - دایرۀ معدل النهار. دوم - دایرۀ منطقهالبروج. سوم - دایرۀ مارّه بالاقطاب الاربعه. چهارم - دایرۀ میل. پنجم - دایرۀ عرض. ششم - دایرۀ افق. هفتم - دایرۀ نصف النهار. هشتم - دایرۀ اول السموات. نهم - دایرۀ ارتفاع. دهم - دایرۀ وسط السماء الرؤیه. و سوای اینها دوائر صغارند، یعنی دایره های کوچک که فلک را برابر دونیم نمی سازند و آنها بسیارند. (غیاث) (آنندراج). ، (اصطلاح دیوان) دایره ها. شعبه ها. قسمتهای اداری. - دوائر سرکار، (اصطلاح دیوان) در دوران صفویه، قسمت اعتبارات که عواید ولایت تحت نظارت وی گرد می آمده. (از سازمان اداری حکومت صفویه ص 213). رجوع به دایره شود. ، (اصطلاح عروض) دایره های عروضی. دوایر عروضی. رجوع به دوایر عروضی شود
جمع واژۀ لائحه. صاحب غیاث گوید: به فتح روشنیها جمع لائحه ونام کتاب در تصوف... و آنچه در ابتدای تاج المدائح طغرا لوائح به معنی جمع لوح مستفاد میشود در هیچ کتاب لغت و صرف به ثبوت نمیرسد - انتهی. جرجانی گوید: هی یلوح من الاسرار الظاهره من السمو من حال الی حال و عندنا ما یلوح للبصر اذا لم یتقید بالجارحه من الانوار الذاتیه لا من جهت القلب. (تعریفات اصطلاحات صوفیه)
جَمعِ واژۀ لائحه. صاحب غیاث گوید: به فتح روشنیها جمع لائحه ونام کتاب در تصوف... و آنچه در ابتدای تاج المدائح طغرا لوائح به معنی جمع لوح مستفاد میشود در هیچ کتاب لغت و صرف به ثبوت نمیرسد - انتهی. جرجانی گوید: هی یلوح من الاسرار الظاهره من السمو من حال الی حال و عندنا ما یلوح للبصر اذا لم یتقید بالجارحه من الانوار الذاتیه لا من جهت القلب. (تعریفات اصطلاحات صوفیه)