جدول جو
جدول جو

معنی دوائح - جستجوی لغت در جدول جو

دوائح(دَ ءِ)
جمع واژۀ دائحه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ دائحه، به معنی درخت بلند و بزرگ. (آنندراج). رجوع به دائحه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ ءِ)
طوایح. شدائد. مهلکات. (منتهی الارب). هلاکی. آفات. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
چیزهای خوشبو و بوهای خوش. (غیاث از منتخب)
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
جمع واژۀ رائحه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). جمع واژۀ رائحه که بمعنی بوی خوش باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به رائحه و روایح شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دوایی. به زیادت یاء مزیدعلیه، و این تصرف فارسیان متأخر است و در قدیم نبود. (از آنندراج) (از غیاث). منسوب به دوا. طبی. (ناظم الاطباء). دارویی. منسوب و مربوط به دوا. که خاصیت دارو دارد. رجوع به دارویی شود، معتاد به الکل. الکلی
لغت نامه دهخدا
(دَ ءِ)
جمع واژۀ دائس. (آنندراج) : أتتهم الخیل دوائس، یعنی یکی بعد از دیگری آمدند آنها را اسبان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به دائس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ ءِ)
جمع واژۀ دائره. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ دایره. (یادداشت مؤلف). رجوع به دائره و دایره شود.
- دوائر ازمان، مدارات روزانه را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- دوائر فلکی، دوایر عظام، یعنی دایره های کلان که فلک را تنصیف می نمایند و همگی ده اند:
اول - دایرۀ معدل النهار.
دوم - دایرۀ منطقهالبروج.
سوم - دایرۀ مارّه بالاقطاب الاربعه.
چهارم - دایرۀ میل.
پنجم - دایرۀ عرض.
ششم - دایرۀ افق.
هفتم - دایرۀ نصف النهار.
هشتم - دایرۀ اول السموات.
نهم - دایرۀ ارتفاع.
دهم - دایرۀ وسط السماء الرؤیه.
و سوای اینها دوائر صغارند، یعنی دایره های کوچک که فلک را برابر دونیم نمی سازند و آنها بسیارند. (غیاث) (آنندراج).
، (اصطلاح دیوان) دایره ها. شعبه ها. قسمتهای اداری.
- دوائر سرکار، (اصطلاح دیوان) در دوران صفویه، قسمت اعتبارات که عواید ولایت تحت نظارت وی گرد می آمده. (از سازمان اداری حکومت صفویه ص 213). رجوع به دایره شود.
، (اصطلاح عروض) دایره های عروضی. دوایر عروضی. رجوع به دوایر عروضی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ لِ)
جمع واژۀ دالح. (منتهی الارب). رجوع به دالح شود
لغت نامه دهخدا
(لَ ءِ)
جمع واژۀ لائحه. صاحب غیاث گوید: به فتح روشنیها جمع لائحه ونام کتاب در تصوف... و آنچه در ابتدای تاج المدائح طغرا لوائح به معنی جمع لوح مستفاد میشود در هیچ کتاب لغت و صرف به ثبوت نمیرسد - انتهی. جرجانی گوید: هی یلوح من الاسرار الظاهره من السمو من حال الی حال و عندنا ما یلوح للبصر اذا لم یتقید بالجارحه من الانوار الذاتیه لا من جهت القلب. (تعریفات اصطلاحات صوفیه)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نائحه. رجوع به نائحه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوائی
تصویر دوائی
دارویی، خوپچین (مومیا مومیائی) منسوب به دوا دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوائر
تصویر دوائر
جمع دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوایح
تصویر دوایح
جمع دائحه، درختان بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روائح
تصویر روائح
بوها، جمع رایحه (رائحه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوائح
تصویر لوائح
جمع لائحه، بفتح روشنی ها و نام کتابی در تصوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوائح
تصویر نوائح
جمع نائحه، مو بندگان زن نیوه گران زن
فرهنگ لغت هوشیار