دهی است از دهستان هکان بخش کوهک شهرستان جهرم. واقع در 30هزارگزی باختر جهرم. سکنۀ آن 300 تن. آب آن از چشمۀ شور تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان هکان بخش کوهک شهرستان جهرم. واقع در 30هزارگزی باختر جهرم. سکنۀ آن 300 تن. آب آن از چشمۀ شور تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
به معنی خانه ده یعنی خانه ای که در ده واقع باشد به قلب اضافت. (غیاث) (آنندراج) ، قریه. روستا. ده. دیه. ده کوچک. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ده شود، قصبه. (یادداشت مؤلف)
به معنی خانه ده یعنی خانه ای که در ده واقع باشد به قلب اضافت. (غیاث) (آنندراج) ، قریه. روستا. ده. دیه. ده کوچک. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ده شود، قصبه. (یادداشت مؤلف)
تکرار زدن. (انجمن آرا). آواز ده و ده. بزن بزن. (یادداشت مؤلف) ، بگیر بگیر. گیرودار جنگ. غوغای جنگ. داروگیر: زواره بیامد ز پشت سپاه دهاده برآمد ز آوردگاه. فردوسی. دهاده برآمد ز قلب سپاه ز یک دست رستم ز یک دست شاه. فردوسی. دهاده برآمد ز هر دو گروه بیابان نبدهیچ پیدا ز کوه. فردوسی. دهاده خروش آمد و داروگیر هوا دام کرکس شد از پر تیر. فردوسی. غو های و هو از دو لشکر بخاست جهان پر دهاده شد از چپ و راست. اسدی. روا رو برآمد ز درگاه شاه دهاده برآمد ز ماهی به ماه. ؟ - دهاده زدن، کنایه از دهاده گفتن، و ده امراست از دادن که به مجاز به معنی ضرب مستعمل می شود وبدین معنی نیز مشترک است در هندی. (آنندراج) : دهاده زدند از دو سو صف زنان چو غرنده شیران همه کف زنان. هاتفی (از آنندراج). ، بانگ و فریاد. (از برهان). دها. رجوع به دها شود، فریاد در استمداد و یاری. (ناظم الاطباء)
تکرار زدن. (انجمن آرا). آواز ده و ده. بزن بزن. (یادداشت مؤلف) ، بگیر بگیر. گیرودار جنگ. غوغای جنگ. داروگیر: زواره بیامد ز پشت سپاه دهاده برآمد ز آوردگاه. فردوسی. دهاده برآمد ز قلب سپاه ز یک دست رستم ز یک دست شاه. فردوسی. دهاده برآمد ز هر دو گروه بیابان نبدهیچ پیدا ز کوه. فردوسی. دهاده خروش آمد و داروگیر هوا دام کرکس شد از پر تیر. فردوسی. غو های و هو از دو لشکر بخاست جهان پر دهاده شد از چپ و راست. اسدی. روا رو برآمد ز درگاه شاه دهاده برآمد ز ماهی به ماه. ؟ - دهاده زدن، کنایه از دهاده گفتن، و ده امراست از دادن که به مجاز به معنی ضرب مستعمل می شود وبدین معنی نیز مشترک است در هندی. (آنندراج) : دهاده زدند از دو سو صف زنان چو غرنده شیران همه کف زنان. هاتفی (از آنندراج). ، بانگ و فریاد. (از برهان). دها. رجوع به دها شود، فریاد در استمداد و یاری. (ناظم الاطباء)
که چیزی را دهد. آنکه چیزی را به کسی بدهد. آنچه دهد. مقابل گیرنده، دستگاه دهنده. مقابل دستگاه گیرنده در برق و جز آن. (یادداشت مؤلف) ، عطاکننده. (ناظم الاطباء). معطی. باذل. بخشنده. (یادداشت مؤلف). معطیه. (از منتهی الارب) : نیل دهنده تویی به گاه عطیت پیل دمنده به گاه کینه گزاری. رودکی. - دهنده بی منت، خدای تعالی. (یادداشت مؤلف). ، زن فاحشه و قحبه. (ناظم الاطباء)
که چیزی را دهد. آنکه چیزی را به کسی بدهد. آنچه دهد. مقابل گیرنده، دستگاه دهنده. مقابل دستگاه گیرنده در برق و جز آن. (یادداشت مؤلف) ، عطاکننده. (ناظم الاطباء). معطی. باذل. بخشنده. (یادداشت مؤلف). معطیه. (از منتهی الارب) : نیل دهنده تویی به گاه عطیت پیل دمنده به گاه کینه گزاری. رودکی. - دهنده بی منت، خدای تعالی. (یادداشت مؤلف). ، زن فاحشه و قحبه. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن. واقع در 4/5هزارگزی شمال صومعه سرا متصل به راه فرعی اتومبیل رو کسما به کله سر. دارای 286 تن سکنه. آب آن ازرود خانه ماسوله. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن. واقع در 4/5هزارگزی شمال صومعه سرا متصل به راه فرعی اتومبیل رو کسما به کله سر. دارای 286 تن سکنه. آب آن ازرود خانه ماسوله. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان جیگران (گرمسیر ولدبیگی) بخش ثلاث، شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سرقلعه و کنار راه فرعی سر پل زهاب به ازگله، با 175تن سکنه. آب آن از چشمه است و زمستانها در حدود 200 طایفۀ قلخانی گودان برای تعلیف احشام و زراعت حدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جیگران (گرمسیر ولدبیگی) بخش ثلاث، شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سرقلعه و کنار راه فرعی سر پل زهاب به ازگله، با 175تن سکنه. آب آن از چشمه است و زمستانها در حدود 200 طایفۀ قلخانی گودان برای تعلیف احشام و زراعت حدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
قولهم الا ده فلاده، یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی. قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی، ای ان لم تعطالاّن فلم تعط ابداً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
قولهم الا ده فلاده، یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی. قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی، ای ان لم تعطالاَّن فلم تعط ابداً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)