جدول جو
جدول جو

معنی دهنا - جستجوی لغت در جدول جو

دهنا
میدان، بیابان، بیابان فلات، بیابان فلات
تصویری از دهنا
تصویر دهنا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهناد
تصویر دهناد
رتبه، نظم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دهناد
تصویر دهناد
نظم و ترتیب، نظام و نسق. از لغات دساتیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهناء
تصویر دهناء
((دَ))
بیابان، فلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنا
تصویر درنا
(دخترانه)
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانا
تصویر دانا
(پسرانه)
عاقل، خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دینا
تصویر دینا
(دخترانه)
دینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دهما
تصویر دهما
(دخترانه)
پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
(دخترانه)
گوارا و خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانا
تصویر دانا
فهیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درنا
تصویر درنا
ترکی کلنگ کرکی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفنا
تصویر دفنا
جمع دفین، نهنبیده ها زیر خاکی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
عرض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دهیا
تصویر دهیا
سخت بسیار شدید: داهیه دهیاء
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به دهن مربوط به دهان: ساز دهنی، آلتی تعبیه شده در تلفون که گوینده دهن خدد را نزدیک بدان نگاهداشته سخن گوید مقابل گوشی، قیف مانندیست لاستیکی در هواپیماهای بدون دستگاه بی سیم که وسیله سخن گفتن خلبانان است. در هواپیماهای دارای بی سیم از کائوچو ساخته میشود و مانند تلفن کار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهنه
تصویر دهنه
چاک و شکاف، مدخل هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته دهنه از سنگ های گرانبها زنگار کانی آنچه که شبیه به دهان باشد: دهانه مشک دهانه خیک دهانه غار، لگام اسب لجام افسار، میله ای آهنین متصل به افسار که در دهان اسب اقتد، زنگار معدنی که از معدن مس حاصل شود و رنگ آن بسبزی و طعم آن شیرین مایل بتلخی است دهنج دهنه فرنگ زاج سبز سولفات دوفر
فرهنگ لغت هوشیار
جوفی که در پائین صورت انسان و دیگر حیوانات واقع شده و از وی آواز و صوت خارج گشته و غذا و طعام را دریافت میکند روغن فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانا
تصویر دانا
داننده، عالم، شاعر، کاتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخنا
تصویر دخنا
گرم دود آلود روز، آوازه خوان سرخ از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
فراخی، گشادگی، وسعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهان
تصویر دهان
عضو بدن انسان و حیوان در قسمت سر او که زبان و دندان ها در آن قرار دارد و غذا در آن جویده و نرم می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
فراخی، گشادگی، وسعت، مقابل درازا، عرض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهنه
تصویر دهنه
دهانه، میلۀ آهنی وصل به افسار که در دهان اسب می افتد، لگام
واحد شمارش مغازه
سولفات دوفر، ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد، زاج سبز، زنگار معدنی، دهنه فرنگ، دهنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهنج
تصویر دهنج
سولفات دوفر، ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد، زاج سبز، زنگار معدنی، دهنه، دهنه فرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درنا
تصویر درنا
پرنده ای آبچر، وحشی و حلال گوشت با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دسته دسته به شکل مثلث حرکت می کنند، کلنگ، باتر، در علم نجوم از صورت های فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
گوارا شده، با عافیت، خوشگوار و گوارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ههنا
تصویر ههنا
اینجا اینجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهنا
تصویر پهنا
((پَ))
فراخی، گشادی، عرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانا
تصویر دانا
عالم، دانشمند، جمع دانایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنا
تصویر درنا
((دُ))
پرنده ای وحشی و حلال گوشت، با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه. بیشتر در کنار آب ها می نشیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنا
تصویر درنا
فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهان
تصویر دهان
((دَ))
دهن، قسمت مقدم و فوقانی لوله گوارشی که توسط لب ها به خارج باز می شود و در آن اندام های مختلف مانند دندان ها و زبان و غیره وجود دارد. غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیله لوله مخصوصی وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن خار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهان
تصویر دهان
((دَ هّ))
روغن فروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهنا
تصویر مهنا
((مُ هَ نّ))
گوارا، خوش آیند
فرهنگ فارسی معین