جدول جو
جدول جو

معنی دهمین - جستجوی لغت در جدول جو

دهمین
(دَ هَُ)
چیزی که در مرتبۀ ده واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). دهمی. و رجوع به دهم و ده شود
لغت نامه دهخدا
دهمین
در مرحله دهم دهمی
تصویری از دهمین
تصویر دهمین
فرهنگ لغت هوشیار
دهمین
در مرحله دهم، دهمی
تصویری از دهمین
تصویر دهمین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهمین
تصویر تهمین
(پسرانه)
پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
(دُ)
ثنی دهمان، نماز عشاء. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است از ناحیۀ مکران و بلوچستان، این دهستان در شمال ایرانشهر واقع و جادۀ شوسۀ ایرانشهر به خاش از مرکز آن میگذرد و حدود آن بشرح زیرست: از طرف شمال به بخش خاش، از طرف خاور بدهستان ابتر، از طرف جنوب بدهستان مرکزی ایرانشهر از طرف باختر به بخش بزمان، منطقه ای جلگه و قسمت علیای (شمال) آن کوهستانیست، ارتفاعات این دهستان عموماً خاکی و هوای آن گرمسیر و مالاریائی است، رود خانه بمپورکه شرح آن در جای خود داده شده است از این ارتفاعات سرچشمه میگیرد توضیح اینکه این رودخانه در مسیر خودزه پیدا میکند و بهر آبادی که میرسد مردم آن آبادی جلوی این رودخانه را بکلی میگیرند و بعد از بندی که آبادی اول بر آن آب بست بلافاصله کف رودخانه شروع به زه دادن میکند و تا آبادی دیگر میرسد آب بقدر کافی جمع میشود، آب آشامیدنی دهستان از قنات و رودخانه است محصول عمده دهستان غلات و خرما و لبنیات و ذرت است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است و آن از هشت آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است، گویش مادری مردم دهستان بلوچی و راههای دهستان مالرو است و جاده شوسۀ ایرانشهر به خاش از وسط ازآن عبور مینماید، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ / دی)
چلک بازی را گویند و آن دو چوب است یکی بمقدار سه وجب و دیگری بقدر یک قبضه و هر دو سر چوب کوچک تیز است و اکثر طفلان بدان بازی کنند. و آن را دیمین چوب هم میگویند. (برهان) (آنندراج). غوک چوب. (جهانگیری). دودله. (رشیدی). رجوع به الک دلک شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ترسناک. سهمگین:
دگر دید دشتی همه کند مند
در آن شهر سهمین درختی بلند.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(دُ وُ)
دویمین. (ناظم الاطباء). دومی. که در مرتبۀ دوم قرار دارد. (یادداشت مؤلف) :
چندانکه نگه می کنم ای رشک پری
بار دومین ز اولین خوبتری.
سعدی.
و رجوع به دوم و دومی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
در همیان نهادن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). وهو مبنی ٔ من الهمیان علی التوهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
سمیه، دختر خباط. از زنان صحابی بود که بطور پنهانی اسلام آوردو وقتی که مشرکان قریش آگاه شدند او را آزار دادند و ابوجهل وی را در حدود سال هفتم هجری کشت و او نخستین شهید در اسلام است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 394). مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند.
سن، پاپ مسیحی از سال 1566 تا سال 1572 میلادی وی جمعی کثیر را به انکیزیسیون (تفتیش عقاید مذهبی) گرفتار و پیمانی علیه دولت عثمانی منعقد ساخته است. کاتولیکها وی را در زمرۀ قدیسان درآورده اند
لغت نامه دهخدا
تصویری از دومین
تصویر دومین
در مرحله دوم دومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهمین
تصویر نهمین
عدد ترتیبی برای نهم: در مرحله نهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دومین
تصویر دومین
الثّاني
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دومین
تصویر دومین
Secondly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دومین
تصویر دومین
deuxièmement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دومین
تصویر دومین
po drugie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دومین
تصویر دومین
อันดับที่สอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دومین
تصویر دومین
во-вторых
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دومین
تصویر دومین
zweitens
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دومین
تصویر دومین
по-друге
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دومین
تصویر دومین
دوسرے طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دومین
تصویر دومین
দ্বিতীয়ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دومین
تصویر دومین
ikinci olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دومین
تصویر دومین
pili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دومین
تصویر دومین
其次
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دومین
تصویر دومین
두 번째로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دومین
تصویر دومین
第二に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دومین
تصویر دومین
שנית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دومین
تصویر دومین
दूसरे स्थान पर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دومین
تصویر دومین
ten tweede
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دومین
تصویر دومین
en segundo lugar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دومین
تصویر دومین
in secondo luogo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دومین
تصویر دومین
em segundo lugar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دومین
تصویر دومین
kedua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی