جدول جو
جدول جو

معنی دهلکی - جستجوی لغت در جدول جو

دهلکی
(دَ لَ)
منسوب است به دهلک که جزیره ای است بین یمن و حبشه. (یادداشت مؤلف) ، قسمی مروارید که رنگ آن به سربی زند. (الجماهر ص 130)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهلوی
تصویر دهلوی
از مردم دهلی مثلاً امیرخسرو دهلوی
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
نام یکی از دهستانهای یازده گانه بخش برازجان شهرستان بوشهر است و حدود و مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال به ارتفاعات کتل ملو. از خاور کوه دالکی. از جنوب دهستان حومه برازجان و حد باختری آن رود خانه دالکی است. این دهستان در شمال خاوری بخش واقع و هوای آن در تابستان بسیارگرم و در زمستان معتدل است. آب مشروب و زراعتی آن از رود خانه دالکی و چاه و چشمۀ معروف به آب مخک تأمین میگردد. محصولات آن عبارت از: غلات، خرما، تنباکو و شغل اهالی آن زراعت و باغبانی و پیله وری است از سه آبادی بنام: دالکی، سرکوردان و کربلائی علی آباد تشکیل شده و نفوس آن در حدود 1500 تن است. جادۀ شوسۀ شیراز به بوشهر از وسط این دهستان کشیده شده و آثار معادن نفت آنجا در زمستان مشهود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). نیز رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 124شود. فسائی در فارسنامه آرد: ناحیۀ دالکی دشتستان میانۀ شمال و مشرق بوشهر درازای آن از بیورا تا بنه لعلی سه فرسنگ و پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد و محدود است از جانب مشرق و شمال بنواحی خشت و از مغرب بناحیه زیراه و شبانکاره و از جنوب به برازجان. معیشت اهالی آن و مالیات دیوانی از نخلستان فاریابی از رود خانه دالکی است و قصبۀ این ناحیه را نیز دالکی گویند سی ویک فرسنگ از شیراز و چهارده فرسنگ از بوشهر دورافتاده است و نزدیک بسیصدوپنجاه خانه دارد و این ناحیه مشتمل بر هفت ده آباد است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(دِ لَ)
منسوب و متعلق به شهر دهلو (دهلی) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ لَ)
عبدالله علام الدین بغدادی دهلوی صدیقی حنفی. او راست: الدره السنیه فی الرد علی المادیه و اثبات النوامیس الشرعیه فی الادله العقلیه. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
محمد مولوی ساکن حیدرآباد. او راست: السیره المحمدیه والطریق الاحمدیه. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
عبدالرحمن هندی حنفی. او راست: روض المجال فی الرد علی اهل الضلال. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
عبدالحق. او راست: مقدمه فی مصطلح الحدیث چ هند 1899 میلادی (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
محمدحسین. او راست: رفعالالتباس عن بعض الناس. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
امیرخسروبن سیف الدین محمود، شاعر پارسی گوی هند در قرن هفتم و اواخرقرن هشتم. رجوع به امیرخسرو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
شهری در هندوستان که قبل از غلبۀ انگلیس بر این مملکت پایتخت بوده و مسجد جامع آن از نوادر روزگار است و این شهر که در روی رود جمنا بنا شده در سال 1274 ه. ق. به تصرف سپاه انگلیس درآمد. (ناظم الاطباء). نام شهری بزرگ و معروف به هندوستان و پایتخت آن و نسبت بدان دهلوی باشد. (یادداشت مؤلف). هر سه شهر دهلی که به یکدیگراتصال داشت و یکی را سیری و دیگری را جهان پناه و سیم را دهلی کهنه گویند در تاراج و تالان سخت خسارات یافت. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 155). نام قدیم دارالخلافه هند و شاه جهان آباد است و لقب دیگر آن دارالملک است. (لغت محلی شوشتر). نام دارالخلافۀ هند است و آن بزرگترین شهرهای هند بود ولی بعدها ویرانی بدان راه یافت و در آن مسجدی است جامع از نوادر روزگار. (منتهی الارب). پیش از این چند جا به نام دهلی بوده و اکنون اندرون قلعۀ شهر شاه جهان آباد را دهلی نو و بیرون قلعه را دهلی کهنه گویند. (از آنندراج) : نام دو شهرمجاور (دهلی کهنه و دهلی نو). واقع در شمال قسمت مرکزی هند بر ساحل غربی رود جمنا به فاصله 1190هزارگزی شمال شرقی بمبئی و 1287هزارگزی شمال غربی کلکته.
- دهلی نو یا نیودهلی، دارای 276314 تن جمعیت است (سال 1951 میلادی) پایتخت جمهوری هند و در جنوب دهلی کهنه است و بین سالهای 1912 و 1929 میلادی به عنوان کرسی هند بریتانیا (به جای کلکته) ساخته شد و در 1931 رسماً افتتاح گردید. این شهر دارای کارخانه های نساجی و صنایع سبک و صنعت چاپ است. مقتل گاندی در قسمت جنوبی شهر زیارتگاه است. شهر دارای یک استادیوم ورزشی بزرگ و چند مؤسسۀ پزشکی و کاخ باشکوهی است که مقر رئیس جمهور هند است و آن سابقاً مقر نائب السلطنۀ هند بود. (از دایره المعارف فارسی).
- دهلی کهنه، یا شاه جهان آباد با باروی سنگی بلندی که شاه جهان ساخته احاطه شده است. از آثار شاه جهان در این شهر لعل قلعه یا قلعۀ سرخ است. کاخ سلطنتی با دو تالار زیبا برای بارعام و بارخاص در آن از مرمر ساخته شده است. دیگر جامع مسجد شاه جهان آباد است که از ماسه سنگ ساخته شده و دارای دو منار و سه گنبد (از مرمر) است و از بزرگترین و زیباترین مساجد عالم اسلام است. در جنوب لعل قلعه بر ساحل جمنا راجگهات واقع است که جسد گاندی در آنجا سوزانده شد. در شمال غربی شهر بیرون باروی قدیم دانشگاه دهلی قرار دارد. از کارهای دستی مشهور دهلی کهنه ملیله دوزی های زینتی با طلا و نقره، منبت کاری (عاج و چوب) ، شالبافی و توربافی است. در دشت دهلی چندین شهر طلوع و افول کرده است که از آنها به نام شهرهای هفتگانه دهلی یا ’دهلی های هفتگانه’ یاد می کنند. قدیمترین آبادیی که در این ناحیه دایر شد شهر نیمه افسانه ای ایندرپت بوده و پس از آن لالکوت (قلعه سرخ) که قطب الدین ایبک پس از فتوحات مسلمانان مسجدی بزرگ در آن بنا نهاد (588 ه. ق.) و منار معروف به قطب منار را کنار آن ساخت. نخستین دهلی اسلامی در کنار لالکوت بوجود آمد و به نام صاحب سابق آن بر قلعۀ رای پیتهورا معروف گردید. پس از آن دهلی های دیگر (سیری، تعلق آباد، جهان پناه آباد، فیروزآباد) ساخته شد و در دورۀ هجوم تیموریان دهلی چندی از مرکزیت افتاد تا سرانجام شاه جهان بنای پایتخت جدید خود شاه جهان آباد را آغاز کرد که پس از بنای دهلی نو به غلط دهلی کهنه خوانده می شود. (حتی تا زمان امیرتیمور این نام به لالکوت و قلعه رای پیتهورا اطلاق می شد). از مشهورترین بناهای دشت دهلی مقبرۀ همایون در جنوب شرقی مرکز دهلی و در غرب آن مجموعۀ مقابر و ابنیۀ معروف به نظام الدین است که مشتمل بر مقبرۀ نظام الدین اولیا و امیرخسرو دهلوی و برخی دیگر از بزرگان است. (ازدایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
جزیره ای در دریای احمر مابین یمن و حبشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جزیره ای است میان برّ یمن و و برّ حبشه (قاموس). و بدانجا مغاص لؤلؤ است. (نخب سنجاری ص 32). جزیره ای است در دریای یمن و آن لنگرگاه کشتیهاست برای بلاد یمن و حبشه. شهری است کوچک و گرم که در زمان بنی امیه تبعیدگاه مقصران بوده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هََ کا)
جمع واژۀ هالک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهلوی
تصویر دهلوی
منسوب به دهلی از مردم دهلی اهل دهلی، مربوط به دهلی ساخت دهلی
فرهنگ لغت هوشیار
دست پاچه، شتاب زده
فرهنگ گویش مازندرانی