جدول جو
جدول جو

معنی دهبرج - جستجوی لغت در جدول جو

دهبرج
(دَ بَرْ رَ)
معرب ده پرۀ فارسی یعنی ده پر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به ده پره شود
لغت نامه دهخدا
دهبرج
پارسی تازی گشته ده پرک ده پر
تصویری از دهبرج
تصویر دهبرج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ هََ رَ)
زه تباه و فاسد مختلف المتن و ناراست. (منتهی الارب) (آنندراج). زه تباه و فاسد و ناراست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ)
مرد ستبر فربه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
رفتار شتاب سبک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). راه رفتن تند و کند. (اقرب الموارد). راه رفتن سریع و خفیف، درهم. (معجم متن اللغه) ، مرد درهم کننده رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردی که راه رفتنش درهم باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، مرد متکبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متکبر دامن کش. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، جامۀ نگارین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامۀ پر از نقش و نگار. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، مرد ستبر فربه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) ، گاو نر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، گاو پیر. (معجم متن اللغه) ، آهوی کلانسال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هبرج
تصویر هبرج
خرامان، جامه نگارین، ستبر، ورزا گاو نر، آهوی پیر
فرهنگ لغت هوشیار