- دهان
- جوفی که در پائین صورت انسان و دیگر حیوانات واقع شده و از وی آواز و صوت خارج گشته و غذا و طعام را دریافت میکند روغن فروش
معنی دهان - جستجوی لغت در جدول جو
- دهان
- عضو بدن انسان و حیوان در قسمت سر او که زبان و دندان ها در آن قرار دارد و غذا در آن جویده و نرم می شود
- دهان ((دَ))
- دهن، قسمت مقدم و فوقانی لوله گوارشی که توسط لب ها به خارج باز می شود و در آن اندام های مختلف مانند دندان ها و زبان و غیره وجود دارد. غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیله لوله مخصوصی وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن خار
- دهان ((دَ هّ))
- روغن فروش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دهنه، هر چیز منسوب و مربوط بدهان، مانند دهانه مشک و غار و غیره
پارسی تازی گشته دو کوهانه
محل ورود به هر چیز یا هرجا مثلاً دهانۀ مشک، دهانۀ غار، دهانۀ قنات، دهنه
оральный
оральний
oralny
oraal
فميٌّ
मौखिक
אוראלי
kinywa
ทางปาก
মুখমণ্ডল
زبانی
جمع دهن و دهنه، روغنها
دهن ها، روغن ها، چربی ها، جمع واژۀ دهن
جمع دهن، دهنه، روغن ها، چربی ها
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دنیا، عالم، گیتی، کیهان، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ملک جهان، جهان آفرین