شتر دوکوهانه و شتابرو گام نزدیک گذارنده. (ناظم الاطباء) (از المعرب جوالیقی ص 154). دوکوهانه. در لغات عرب آن را معرب از فارسی می نویسند و نمی گوینداز چه کلمه مفرد است. (یادداشت مؤلف) ، کلان هیکل از هر چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
شتر دوکوهانه و شتابرو گام نزدیک گذارنده. (ناظم الاطباء) (از المعرب جوالیقی ص 154). دوکوهانه. در لغات عرب آن را معرب از فارسی می نویسند و نمی گوینداز چه کلمه مفرد است. (یادداشت مؤلف) ، کلان هیکل از هر چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
فراخ نرم، بزرگ خلقت از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شتر دوکوهانه، فارسی معرب. (منتهی الارب) (از المعرب جوالیقی ص 154) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوکوهانه. شتر دوکوهانه. و رجوع به دهامج شود، شتاب رو گام نزدیک گذارنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ دهنج. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهنج شود
فراخ نرم، بزرگ خلقت از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شتر دوکوهانه، فارسی معرب. (منتهی الارب) (از المعرب جوالیقی ص 154) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوکوهانه. شتر دوکوهانه. و رجوع به دهامج شود، شتاب رو گام نزدیک گذارنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ دهنج. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهنج شود
آنچه گذاشته و ترک کرده باشند به طوری که یکی در دیگری درآید. (منتهی الارب). (ناظم الاطباء). المتروک یموج بعضه فی بعض کالغنم بلاراع و العسکر بلاقائد. (اقرب الموارد) ، همج هامج، گرسنگی بسیار سخت، توکید است مانند لیل لائل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مردم فرومایه. رذال الناس. (اقرب الموارد)
آنچه گذاشته و ترک کرده باشند به طوری که یکی در دیگری درآید. (منتهی الارب). (ناظم الاطباء). المتروک یموج بعضه فی بعض کالغنم بلاراع و العسکر بلاقائد. (اقرب الموارد) ، همج هامج، گرسنگی بسیار سخت، توکید است مانند لیل لائل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مردم فرومایه. رذال الناس. (اقرب الموارد)