رغم. مرغمه. (منتهی الارب). عدم قبول. عدم مطبوعیت. نامطبوعی. (ناظم الاطباء). نپسندیدن. پسند نکردن: اگرم نمی پسندی بدهم به دست دشمن که من از تو برنگردم به جفای ناپسندی. سعدی. ، ناروا. که پسندیده نیست. جور و بیداد: مکن بر بخت چندین ناپسندی که آرد ناپسندی مستمندی. (ویس و رامین)
رغم. مرغمه. (منتهی الارب). عدم قبول. عدم مطبوعیت. نامطبوعی. (ناظم الاطباء). نپسندیدن. پسند نکردن: اگرم نمی پسندی بدهم به دست دشمن که من از تو برنگردم به جفای ناپسندی. سعدی. ، ناروا. که پسندیده نیست. جور و بیداد: مکن بر بخت چندین ناپسندی که آرد ناپسندی مستمندی. (ویس و رامین)