جدول جو
جدول جو

معنی دنوءه - جستجوی لغت در جدول جو

دنوءه(تَ فَشْ شُ)
فرومایه و بی باک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). دناءه. (از ناظم الاطباء). رجوع به دناءه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ ءَ)
ناحیه ای است در یمن و منسوب به قبایلی است از ازد. و گویند زمینی است در یمن که راه مکه بسوی عرفه در آن واقع شده است. (از معجم البلدان).
- ازد شنوءه، قبیله ای است از یمن، سمیت لشنآن بینهم. (منتهی الارب). منسوب به ایشان را شنأی گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُ ءَ)
نیک پاک از آلایش. (منتهی الارب). نیک پاک از آلایش و معایب. (از ناظم الاطباء) ، رمنده ازهر چیز. (منتهی الارب). رمنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نیک پاک بودن از آلایش. (منتهی الارب). نیک پاک از آلایش و چرکینی و معایب. (از ناظم الاطباء) ، رمیدن از هر چیز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یُ ءَ)
نیم پختگی. (منتهی الارب). و رجوع به ینوء شود
لغت نامه دهخدا