بندۀ گریخته. (منتهی الارب). برده ای که ازترس مولایش و یا از رنج کار گریخته باشد ولی از شهر خارج نگشته، گویی که خود را در خانه های شهر دفن کرده است. (از اقرب الموارد) ، شتر رمیده، یا آنکه بی حاجت همچو گریختگان هر سو رود از مردم و شتر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناقه که عادتش چنان باشد که در آبخور میان و وسط شتران بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، حسب دفون، اصل و نسب که مشهور نباشد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، رجل دفون، شخص خامل و گمنام. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
بندۀ گریخته. (منتهی الارب). برده ای که ازترس مولایش و یا از رنج کار گریخته باشد ولی از شهر خارج نگشته، گویی که خود را در خانه های شهر دفن کرده است. (از اقرب الموارد) ، شتر رمیده، یا آنکه بی حاجت همچو گریختگان هر سو رود از مردم و شتر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناقه که عادتش چنان باشد که در آبخور میان و وسط شتران بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، حَسَب دفون، اصل و نسب که مشهور نباشد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، رجل دفون، شخص خامل و گمنام. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)