- دنفاس
- گول، فرومایه، زفت، شبان تنبل شبان خفته
معنی دنفاس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گول، فرومایه، زفت، تنبل
پارسی تازی گشته کرباس
جمع نفس، دمها، نفسها، روانها، آوازها، سخنها
نفس ها، دم ها، زمانهای کوتاه، جمع واژۀ نفس
جمع نفس، دم ها، نفس ها
خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود، ایام زاج بودن زن
زایمان زن، زایخون، گرانمایه گردیدن، زچگی زن زچگی زن حالت وضع حمل، ایام زچگی زن. یا ایام نفاس. خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود خون ولادت