جمع واژۀ دنوج. (منتهی الارب) (از آنندراج) ، جمع واژۀ داناج است، به معنی دانشمند که معرب داناست. (آنندراج). ج داناج. (ناظم الاطباء). رجوع به دانا و داناج شود
جَمعِ واژۀ دَنوج. (منتهی الارب) (از آنندراج) ، جَمعِ واژۀ داناج است، به معنی دانشمند که معرب داناست. (آنندراج). ج ِداناج. (ناظم الاطباء). رجوع به دانا و داناج شود
در اصطلاح عامیانه از کلمه ’دینج’ ترکی به معنی خلوت و آرام. جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده: گوش دنج. گوشۀ دنج. (یادداشت مؤلف). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. (ناظم الاطباء) ، در آذربایجان به صورت صفت برای انسان (مخصوصاً کودکان) آرام و بی آزار بکار رود، گویند: فلان کودک دنج است یا نادنج است. دنج بنشین. دنج بمان
در اصطلاح عامیانه از کلمه ’دینج’ ترکی به معنی خلوت و آرام. جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده: گوش دنج. گوشۀ دنج. (یادداشت مؤلف). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. (ناظم الاطباء) ، در آذربایجان به صورت صفت برای انسان (مخصوصاً کودکان) آرام و بی آزار بکار رود، گویند: فلان کودک دنج است یا نادنج است. دنج بنشین. دنج بمان
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. آب آن از نهر شاهرود و رود خانه تالار. سکنۀ آن 250 تن و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. آب آن از نهر شاهرود و رود خانه تالار. سکنۀ آن 250 تن و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)