جدول جو
جدول جو

معنی دنباوندی - جستجوی لغت در جدول جو

دنباوندی
(دَمْ وَ)
دماوندی. منسوب است به دنباوند و آن ناحیه ای است از سرزمین ری که دماوند نیز نامیده می شود. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
دنباوندی
(دَمْ وَ)
سلیمان بن مهران دنباوندی اعمش کوفی، مکنی به ابومحمد. از پیشوایان نامی علم حدیث بود که پدرش به کوفه مهاجرت کرد و او به سال 60 یا 61 هجری قمری در آنجا بدنیا آمد و به سال 148 هجری قمری درگذشت. از ابووائل و ابراهیم تیمی و جز وی روایت کرد و ابواسحاق و جز او از وی روایت دارند. دنباوندی از ثقات و مردی عالم و فاضل بود. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهاوندی
تصویر نهاوندی
از مردم نهاوند، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(دُ وَ)
منسوب است به دباوند، ناحیتی در جبال ری. (الانساب سمعانی). دماوندی. دنباوندی. رجوع به دماوندی و دنباوندی شود
لغت نامه دهخدا
(دَمْ وَ)
کوه دماوند. (از برهان) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) : دیمه و شنبه دو شهر است از حدود کوه دنباوند واندر وی به تابستان و زمستان سخت سرد بود و از این کوه آهن افتد. (حدود العالم). رجوع به دماوند شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مصحف زیناوند (از: زین، سلاح + آوند، پسوند اتصاف). (حاشیۀ برهان چ معین). لقب طهمورث دیوبند است و معنی آن تمام سلاح باشد. (برهان). لقب طهمورث است و معنی آن تمام سلاح بود بجهت آنکه دیوان را مسخر گردانید و او را دیوبند ملقب ساختند. (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج). لقب طهمورث. (مجمل التواریخ). و رجوع به زیناوند شود
لغت نامه دهخدا
(نِ وَ)
منسوب به نهاوند است. رجوع به نهاوند شود، نام پرده ای است از موسیقی و این غیر از نهاوند است. (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی) :
نماز شام رسید ای بت سمرقندی
بساز چنگ و بزن پردۀ نهاوندی.
نزاری (از جهانگیری).
به گوش اندر همی گویدت گیتی بار بر خر نه
تو گوش دل نهادستی به دستان نهاوندی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
عبدالرحیم نهاوندی (میرزا...) از اعاظم علمای امامیۀ قرن اخیر است و اواخر عمر در تهران سکونت جست و در مدرسه مروی به تدریس پرداخت. حاشیۀ رسائل شیخ انصاری تألیف اوست. به سال 1304 هجری قمری در تهران وفات یافت. (از ریحانهالادب ج 6ص 267). و رجوع به الذریعه الی تصانیف الشیعه شود
علی بن ملا فتح الله نهاوندی از اصولیین و فقهای قرن اخیر است. او راست: تشریح الاصول الصغیر و تشریح الاصول الکبیر و مقدمهالواجب. به سال 1322 هجری قمری در نجف درگذشت. (از ریحانه الادب ج 6 ص 269). و رجوع به احسن الودیعه ج 1 ص 163 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ وَ)
صورتی است از کلمه دنباوند (دماوند). نام ناحیتی و شهرکی و کوهی بشمال شرقی ری قدیم و طهران کنونی. دماوند: ضحاک را بگرفت و بند برنهاد و در کوه دباوند محبوس کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 36). دو شهر گیومرث بنا کرد: دباوند، اصطخر. (فارسنامۀ البلخی چ اروپا ص 28). گیومرث گلشاه اول ملوک فرس و اول پادشاهی است که ملک جهان یکسره داشته است... و دیگر اصحاب تواریخ گفته اند که مقام او به دباوند بوده است. (فارسنامه ص 26). نیز رجوع به دماوند و دنباوند و التفهیم ص 335 ح و ص 338 و معجم البلدان و قاموس الاعلام شود
لغت نامه دهخدا
اهل نهاوند از مردم نهاوند، پرده ایست از موسیقی قدیم (و آن جز (نهاوند) است) : (نماز شام رسید ای بت سمرقندی، بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی) (نزاری. جها.: رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار