جدول جو
جدول جو

معنی دنبادنب - جستجوی لغت در جدول جو

دنبادنب
(دُمْ دُمْبْ)
دمادم. پشت سر هم. به دنبال هم. (یادداشت مؤلف) : و در عقب دنبادنب می رفت. (تاریخ طبرستان). و رجوع به دمادم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَمْ وَ)
کوه دماوند. (از برهان) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) : دیمه و شنبه دو شهر است از حدود کوه دنباوند واندر وی به تابستان و زمستان سخت سرد بود و از این کوه آهن افتد. (حدود العالم). رجوع به دماوند شود
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
مردم ضخم بسیاربانگ. (منتهی الارب). بزرگ جسیم ناتراشیدۀ بلندآواز را گویند
لغت نامه دهخدا
(دَ دِ)
جمع واژۀ دبدبه: در مغزش خواب پیش از شروق شعلۀ آفتاب از دبادب مواکب سلطان در حوالی قصر خویش بی آرام گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 336)
لغت نامه دهخدا
(دَ دِ)
عطف جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا