انسانیت، آدمی بودن، انسان بودن، برای مثال آدمیت رحم بر بیچارگان آوردن است / کآدمی را تن بلرزد چون ببیند ریش را (سعدی۲ - ۳۱۱) ، انسان، برای مثال به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد / که همین سخن بگوید به زبان آدمیت (سعدی۲ - ۳۸۴)
انسانیت، آدمی بودن، انسان بودن، برای مِثال آدمیت رحم بر بیچارگان آوردن است / کآدمی را تن بلرزد چون ببیند ریش را (سعدی۲ - ۳۱۱) ، انسان، برای مِثال به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد / که همین سخن بگوید به زبان آدمیت (سعدی۲ - ۳۸۴)
انسانیت. مردمی. بشریت. آزرم: برنجید و گفت این طایفۀ خرقه پوشان امثال حیوانند، اهلیت و آدمیت ندارند. (گلستان سعدی). بحقیقت آدمی باش و گرنه مرغ دانی که همین سخن بگوید بزبان آدمیت. سعدی. طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیت. سعدی. گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش. سعدی. - امثال: آدمی را آدمیت لازم است، مردم را صفات مردمی باید
انسانیت. مردمی. بشریت. آزرم: برنجید و گفت این طایفۀ خرقه پوشان امثال حیوانند، اهلیت و آدمیت ندارند. (گلستان سعدی). بحقیقت آدمی باش و گرنه مرغ دانی که همین سخن بگوید بزبان آدمیت. سعدی. طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیت. سعدی. گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش. سعدی. - امثال: آدمی را آدمیت لازم است، مردم را صفات مردمی باید