جدول جو
جدول جو

معنی دمپینگ - جستجوی لغت در جدول جو

دمپینگ
(دَ)
فروش به ضرر برای ورشکست کردن رقبا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
دختر میخائیل پلیولوگوس. وی زن اباقاخان بود و معروف است که چون اباقاخان در سن سی ویک سالگی به سلطنت ایران رسیدبموجب میل این همسر خود غسل تعمید یافت و قبول دین عیسوی نمود. (از سعدی تا جامی، ادوارد براون ص 21)
لغت نامه دهخدا
(دُ پَلَ)
سپاهی چست و چالاک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
رقعه. وصله. پینه. (از برهان) (از آنندراج). درپی. دربی. درپه. دربه
لغت نامه دهخدا
(دِ)
حکایت یک بارآواز برخورد چیزی به چیزی فلزی یا شیشه ای یا طنین شکستن ناگهانی جسمی شیشه ای یا بلوری. آوازی که ا ز تصادم مضارب یا ناخن با ساز ایجاد شود. جرینگ.
- درینگ درینگ، حکایت مکرر آواز برخورد چیزی به جسمی فلزی یا شیشه ای و طنین شکستن پیاپی بلور یا شیشه درینگ و درینگ، جرینگ جرینگ. و رجوع به جرینگ شود
لغت نامه دهخدا
(دُمْ مَ نا)
یکی از سوراخهای کلاکموش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ نُ)
دمینه. نوعی قمار با 28 مهرۀ مستطیلی شکل. (یادداشت مؤلف). هر یک از بیست وهشت مهرۀ بازیی که عبارت است از مهره های مربعمستطیل که سطح آن به دو مربع منقسم است و روی هر مربعی رقمی از یک تا شش ثبت شده
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
کودکی که گوشتش پیچیده و سخت باشد. (ناظم الاطباء) ، تنبل. (ناظم الاطباء). اما جای دیگری این لغت دیده نشد
لغت نامه دهخدا
حکایت آواز که از جسم فلزی سخت برخیزد،
- دینگ دینگ، حکایت صوت مکرر که از جسمی سخت برآید
لغت نامه دهخدا
(نَ)
زن یزدگرد دوم ساسانی و مادر هرمزد سوم و فیروزان، در مدت جنگ بین این دو شاهزاده در تیسفون سلطنت میکرد. (دائره المعارف فارسی). رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 202 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از درینگ
تصویر درینگ
آوازی که از تصادم مضراب یا ناخن با ساز ایجاد شود جرینگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متینگ
تصویر متینگ
اجتماع گروه بسیاراز مردم برای مذاکره و نطقهای اجتماعی و سیاسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپینگ
تصویر دوپینگ
((دُ))
استفاده ورزشکار از داروی نیروزا و تقویتی پیش از شرکت در مسابقه، زورافزای (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متینگ
تصویر متینگ
((مِ))
اجتماع، اجتماع مردم برای بحث و مذاکره درباره مسائل اجتماعی
فرهنگ فارسی معین
درخت میان تهی
فرهنگ گویش مازندرانی
کاکل، تاج سر
فرهنگ گویش مازندرانی