جدول جو
جدول جو

معنی دمسازی - جستجوی لغت در جدول جو

دمسازی(دَ)
موافقت و همدمی و همراهی. (ناظم الاطباء). موافقت. (شرفنامۀ منیری). هم آهنگی. سازگاری. سازواری. (یادداشت مؤلف) : توقع آن است که به وجه دمسازی و بنده نوازی قدم رنجه کنی. (سندبادنامه ص 103).
خسبم امشب ز راه دمسازی
تا نبینم خیال شب بازی.
نظامی.
من کمر بسته ام به دمسازی
از تو تیغ و ز من سراندازی.
نظامی.
وآن شکر لب ز روی دمسازی
بازگفتی نکرد ازآن بازی.
نظامی.
- دمسازی در کار و هنری، سازواری و مهارت داشتن در آن. آشنا بودن با رموز و فنون آن:
باشد از چابکی و دمسازی
صد معلق زدن به هر بازی.
نظامی.
- دمسازی گرفتن، انس گرفتن. مأنوس شدن. سازوار گردیدن. الفت گرفتن:
ایمنی با سدّۀ جاهت چو دمسازی گرفت
فتنه را گفتند کایمان تازه کن کآخر دم است.
انوری (از شرفنامۀ منیری).
- دمسازی نمودن (کردن) ، سازگاری نمودن. موافقت کردن. سازوار و موافق شدن:... و باشه به بنجشک در یک منزل دمسازی مینمایند. (سندبادنامه ص 9).
چو باشه کند چشم بدیازیی
کند دیو با فتنه دمسازیی.
نظامی.
چون گران دیدمش در آن بازی
کردم آهستگی و دمسازی.
نظامی.
، اعتماد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دمسازی
همدمی همرازی مصاحبت، موافقت سازگاری
تصویری از دمسازی
تصویر دمسازی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمساز
تصویر دمساز
همدم، همراز، هم صحبت، همنشین، موافق، سازگار، دمخور
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ اَ کَدَ / دِ)
دردآشنا. هم آهنگ. سازگار. سازوار. موافق. (یادداشت مؤلف). موافق و هم آهنگ و همساز. (ناظم الاطباء). همنفس و همراز. (انجمن آرا) (آنندراج). موافق به مدعا. (از برهان) :
گشاده بر ایشان بود راز من
به هر نیک وبد بوده دمساز من.
فردوسی.
ز توران سزاوار و همباز تو
نیابم کسی نیز دمساز تو.
فردوسی.
که با کس نگویی تو این راز من
بدین کار باشی تو دمساز من.
فردوسی.
ماهرویی نشانده اندر پیش
خوش زبان و موافق و دمساز.
فرخی.
هم از بخت ترسم که دمساز نیست
هم از تو که با زن دل راز نیست.
اسدی.
بجز دایه دمساز با هر دو کس
زن خوب بازارگان بود و بس.
اسدی.
کم آسای و دمساز و هنجارجوی
سبک پای و آسان دو و تیزپوی.
اسدی.
به هم دانا و نادان کی بود خوش
کجا دمساز باشد آب و آتش.
ناصرخسرو.
طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم
کین تو کمتر نگشت مهر چه بازم.
خاقانی.
طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را
خوی تو یاری گریست رای بدآموز را.
خاقانی.
بر او گو عشق با مریم همی باز
که مریم هست با او یار و دمساز.
نظامی.
بدو گفتند بت رویان دمساز
که ای شمع بتان چون شمع مگداز.
نظامی.
همه زیبارخ و موزون و دمساز
همه دستانسراو نکته پرداز.
نظامی.
کاین غزل گفته شد چو دمسازان
زو خبر یافتند همرازان.
نظامی.
مگس پنداشت کآن قصاب دمساز
برای او در دکان کند باز.
عطار (اسرارنامه چ گوهرین ص 104).
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی.
مولوی.
بیزاری دوستان دمساز
تفریق میان جسم و جان است.
سعدی.
جان داننده گرچه دمساز است
با بدن بر فلک به پرواز است.
احدی.
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست.
حافظ.
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زآنکه جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم.
حافظ.
- دمساز شدن، هم آهنگ و سازوار گشتن. موافقت و سازگاری نمودن. دمساز گشتن. (یادداشت مؤلف) :
به جفت مرغ آبی باز کی شد
پری با آدمی دمساز کی شد.
نظامی.
و رجوع به ترکیب دمساز گشتن شود.
- دمساز گشتن، قرین شدن. هم نفس گردیدن. موافق کسی گشتن:
فریدون ز کاوه سرافراز گشت
که با تخت و دیهیم دمساز گشت.
فردوسی.
بگفت این و ازپیش او بازگشت
تو گفتی که با باد دمساز گشت.
فردوسی.
وزآن جایگه پیلتن بازگشت
تو گفتی ورا چرخ دمساز گشت.
فردوسی.
فرستادۀ نامور بازگشت
پی باره با باد دمساز گشت.
فردوسی.
بگفت این و از حربگه بازگشت
بر این داستان شاه دمساز گشت.
نظامی.
به جستن تا به شب دمساز گشتند
به نومیدی هم آخر بازگشتند.
نظامی.
چو دورت بینم از دمساز گشتن
رهم نزدیک شد در بازگشتن.
نظامی.
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز.
حافظ.
، تغنی و سرودگویی با هم. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح موسیقی) هم آهنگ و هم آواز در صدا. همصدا. آنکه با تو و مثل تو خواند. (یادداشت مؤلف). با آواز لحن موافق:
چو بشنید رامشگر آواز اوی
همان خوب گفتار دمساز اوی.
فردوسی.
بشد شاد لنبک از آواز اوی
وز آن خوب گفتار دمساز اوی.
فردوسی.
چو خسرو دید کآن مرغان دمساز
چمن را فاخته ند و صید را باز.
نظامی.
حقیقت گشتشان کآن مرغ دمساز
به اقصای مداین کرده پرواز.
نظامی.
اگرچه مختلف آواز بودند
همه با ساز شب دمساز بودند.
نظامی.
همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید.
مولوی.
- نغمۀ دمساز، ساز موافق و هم کوک. (از ناظم الاطباء).
، دوست و محب و رفیق و معتمد و همدم و همراه و هم وثاق. (ناظم الاطباء). یار موافق و رفیق شفیق. (لغت محلی شوشتر). محب. (شرفنامۀ منیری) (غیاث). قرین. جفت. همنفس. همدم. (یادداشت مؤلف) :
آن شنیدی که گفت دمسازی
با رفیقی از آن خود رازی.
سنایی.
ملکت از وی مرفه و تازان
هفت سیاره اش چو دمسازان.
سنایی.
، زن یا شوهر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
عمل مدساز. رجوع به مدساز شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دلساز بودن. رجوع به دلساز شود، شوق، حمیت و غیرت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
عمل دامساز
لغت نامه دهخدا
تصویری از دمساز
تصویر دمساز
درد آشنا، سازگار، موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادمسازی
تصویر نادمسازی
ناسازگاری عدم موافقت دمسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلسازی
تصویر دلسازی
حمیت و غیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسازی
تصویر همسازی
موافقت، هم نسبتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمساز
تصویر دمساز
همدم، همراز، موافق، سازگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمساز
تصویر دمساز
مانوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
بناء القلعة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
Fortification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
fortification
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
укріплення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
การเสริมกำลัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
укрепление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
দুর্গ নির্মাণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
قلعہ بندی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
tahkimat
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
ngome
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
fortyfikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
요새화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
要塞
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
חיזוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
Befestigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
benteng
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
vesting
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
fortificación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
fortificazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
fortificação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
防御工事
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دژسازی
تصویر دژسازی
किलाबंदी
دیکشنری فارسی به هندی