جدول جو
جدول جو

معنی دمدمیا - جستجوی لغت در جدول جو

دمدمیا
(دَ دَ)
به لغت زند و پازند به معنی دریا باشد که به عربی بحر خوانند. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که هردم تغییر حالت یا تغییر عقیده بدهد و خوی مستقیم نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ)
دمدمی مزاج. آنکه بر امری ثبات نورزد. آنکه هر ساعت رأی مخالف رأی پیشین دارد. آنکه بر قولی نپاید و زود تغییر عقیده دهد. بلهوس. متلون. متردد. دودل. (یادداشت مؤلف). در لهجۀ امروز آذربایجان چنین شخص را دمدمکی گویند، این وقت و همین دم. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جمع واژۀ دیماس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ دیماس، به معنی خانه و سمج تاریک و گلخن حمام. (آنندراج). رجوع به دیماس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جمع واژۀ دمّل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). جمع واژۀ دمل، نوعی از ریش یا عام است. (آنندراج). رجوع به دمل شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است به صعید. (منتهی الارب). دهی بزرگ است به صعید در شرق نیل و بستانها و نخل فراوان دارد، و از آن ده است بدرالدین محمد بن ابی بکر مؤلف تعلیق الفرائد. (از یادداشت مولف)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
نفس نفس. تتابع نفس. ضیق النفس. شدت یافتن نفس و تند شدن آن به سبب دویدن یا برداشتن و حمل چیزی سنگین و یا به علل دیگر. (از یادداشت مؤلف) : لاژورد، خداوند دمادما را نافع بود. (ذخیره خوارزمشاهی). و همچنین آهسته باید رفتن و به تعجیل نباید رفتن که دمادما برافکند و از رفتن بازدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مدحوج را (از زراوند) به آب بسایند و بخورند فواق و.... و دمادما را نافع بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و گروهی گفته اند (عصارۀ لبلاب) سفید شش را پاک کند و دمادما را ببرد. (ذخیرۀخوارزمشاهی). ضیق النفس و دمادما و لرزیدن سر و دست و پای... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به دما شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دم دما
تصویر دم دما
نزدیک حدود حوالی: (دم دمای صبح وارد تهران شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمامیس
تصویر دمامیس
جمع دیماس، خانه های تاریک، گلخن های تار، گرمابه های تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
کسی که همه دم تغییر حالت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
((دَ دَ))
کسی که هر آن عقیده اش تغییر می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
ملتوي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
Moody, Ornery, Vacillating
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
lunatique, irritable, vacillant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آدم سست عنصر، کسی که نتواند تصمیم قاطع بگیرد، بهانه گیر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
примхливий , дратівливий , коливальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
মেজাজী , ক্ষেপাটে , দুলতে থাকা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
капризный , раздражительный , колеблющийся
دیکشنری فارسی به روسی
شیری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
launisch, reizbar, schwankend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
مزاجی , چڑچڑایا , ڈگمگاتے ہوئے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
mwepesi, hasira, kutetemeka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
อารมณ์แปรปรวน , ขี้หงุดหงิด , สั่นคลอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
kapryśny, drażliwy, chwiejny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
huysuz, dalgalanan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
기분이 변덕스러운 , 짜증나는 , 흔들리는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
気分屋の , 怒りっぽい , 揺れ動く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
मूडी , चिड़चिड़ा , डोलते हुए
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
moody, mudah marah, goyah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
humeurig, prikkelbaar, wankelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
temperamental, irritable, vacilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
lunatico, irritabile, vacillante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
temperamental, irritável, vacilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
易怒的 , 易怒的 , 动摇的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دمدمی
تصویر دمدمی
רוחני , כועס , מתנדנד
دیکشنری فارسی به عبری