- دمج
- موی تافته دوست همنشین یار
معنی دمج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راه
تیر منگیا (منگیا قمار)، پیکان نانهاده، روش هموار، گونه ای دبیره نویسی پیچنده در پیچنده فرو رفته ژرف فرو رفته تیرقمار، پیکان نانهاده، مسلک هموار، یکی از اشکال خطوط اسلامی. پیچنده چیزی در جامه. سخت محکم در آمده در چیزی. گ
تنگ (قرابه)
آنچه در آن نوشته شود، نامه، نوشته
پنهان
نفس، دم، درجه حرارت
دیرگاه واپسین پاس شب
پرخون
آلت دمیدن
کسیکه که موهای سر و صورتش سیاه و سفید باشد
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
دمبل، دنبل، قرحه که برآید و میان آن چرک کند و گاه سرباز کند و گاهی محتاج نشتر شود
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
پارسی تازی گشته دمه، دزدی
سر شکستن، سر درد سر خورده بور: چون دید حرفش درست در نیامد دمغ شد
اشک اشکبارنده، آوند پر (آوند ظرف)، کاسه چرب اشک سرشک جمع دموع
دمیدن
چرکین تن لاشه نهنبیده پنهان شده
بی سود مرد روی سینه و شکم دراز کشیدن
سیاه چشم و گشاده چشم گردیدن، سیاه چشمی
گرانجان
جای امن و خالی از اغیار
پیشیاری زاوری
سرگین انداختن پیخال انداختن، سرگین پیخال
خشمگین دو برادران از مرغان شکاری صمغ (مطلقا)، زاج زاگ. پرنده ایست شکاری از نوع عقاب و کوچکتر از آن و به رنگ او سرخی غلبه دارد. یا زمج مائی (آبی) پرنده ایست آبی سفید رنگ بقد کبوتر و جز ماهی چیزی نخورد نورس
آمیختن هم آمیزی
گرم شدن، تشنه شدن
بویناکی بوی گرفتگی، تباهخویی، تباهدینی
شب تار، توانا
تاریکی شب، سیاهی شب باربر، نوکر
نگار
اندوهزدگی