جدول جو
جدول جو

معنی دمتریاس - جستجوی لغت در جدول جو

دمتریاس
(دِ مِ)
یکی از شهرهای قدیم یونان در سرزمین تسالیا بوده است. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دفتریار
تصویر دفتریار
کارمند ارشد در دفتر اسناد رسمی، معاون سردفتر
فرهنگ فارسی عمید
(دِرْ)
نباتی است. (از اقرب الموارد). معرب از دوروس فارسی و نوعی از ورد منتن است. گیاه او بقدر شبری و زیاده از آن و از ساق او شاخه ها رسته و برگش شبیه به برگ کنار و سبز مایل بسیاهی و عدد برگ هر شاخه ازسه تا هفت و گلش زرد و مستدیر و پهن و کوچک و بدبو و تخمش شبیه به فلفل کوچکی است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). ادریس. بونافع. ثافسیا. و رجوع به ثافسیا شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ راس س)
با یکدیگر رازگوینده. (از منتهی الارب). هم راز و با یکدیگر راز در میان نهاده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراس شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
آنچه که با آن خود را از دشمن پنهان دارند مانند دیوار و جز آن. (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(دِ مِ)
در یونان رب النوع غله را بدین اسم می نامیدند. (از ایران باستان ج 1 ص 439)
لغت نامه دهخدا
(دِرْ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع درهزارگزی شمال مهاباد و یکهزار گزی باختر راه شوسۀ مهاباد به ارومیه با 345 تن سکنه (سرشماری سال 1335 هجری شمسی). آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِرْ)
شیر. (منتهی الارب) ، سگ ’عقور’ و گزنده، و گویند آن مصحف درباس است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَتْ تیا)
متی: ثم القوا قرعتهم فوقعت القرعه علی متیاس. (ترجمه عربی کتاب مقدس، اعمال رسولان فصل اول آیۀ 26). و رجوع به متی (یکی از شاگردان مسیح) شود
لغت نامه دهخدا
(دِ مِ)
پسر اوتیدموس که در نیمۀ اول قرن دوم قبل از میلاد تاج و تخت متصرفات اسکندر کبیر را در شرق ایران غصب کرد و به تسخیر پنجاب لشکر برد و در هندوستان و افغانستان حکومت راند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 41)
دمتریوس اول، ملقب به منجی. از پادشاهان سلوکی فرمانروای متصرفات یونانی در آسیا (از 162 تا 150 قبل از میلاد). وی نوادۀ آنتیوخوس کبیر بود
دوم، از پادشاهان سلوکی ملقب به فاتح پسر دمتریوس اول، پادشاه متصرفات یونانی در آسیا (از 146 تا 125 قبل از میلاد)
دوم، پادشاه مقدونیه (239 تا 229 قبل از میلاد). پسر آنتیگونوس دوم. دورۀ سلطنتش قرین با آشفتگیهای جنگ و مهاجمات (بیشتر بر سر تصرف ایپروس) بود. اتحادیه های آیتولیایی و آخایایی بر ضد او متحد شدند و مغلوبش کردند. پسرش فیلیپ پنجم وارث او گردید. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خویشتن بچیزی بخاریدن. (تاج المصادر بیهقی) (از شرح قاموس) (از آنندراج) (از متن اللغه) ، دشوار آمدن کار بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
شخص زرگری که در افسنس اقامت ورزیده هیاکل نقرۀ ارطامیس را می ساخت. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(دَ تَرْ)
کسی است که سمت معاونت ’دفترخانه’ را داراست و برحسب پیشنهاد ’سردفتر’ و تصویب وزارت عدلیه انتخاب میشود. (فرهنگ حقوقی). و رجوع به دفترخانه در ردیف خود و دفتر اسناد رسمی و سردفتر ذیل دفتر شود
لغت نامه دهخدا
استحکامات، جرثقیل (جنگی) : پیز محمدخان با امیر محبت حاکم بلوچستا از قصر قند بحوالی بمپور رسیده بنای محاصره را گذاشتند و بساختن باستیان و انداختن توپ و خمپاره و پیش بردن مطریس و مورچل مشغول شدند، توپخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتراس
تصویر امتراس
ستیزیدن، خود راخاراندن خود خاریدن، سوده شدن سودگی ساییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریاس
تصویر دریاس
یونانی تازی گشته سداب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفتریار
تصویر دفتریار
یکی از کارمندان دفتر، خانه (دفتر اسناد رسمی) که سمت معاونت دفترخانه را دارد
فرهنگ فارسی معین