جدول جو
جدول جو

معنی دمبرگ - جستجوی لغت در جدول جو

دمبرگ
دنبالۀ باریکی که برگ را به شاخه یا ساقه متصل می سازد
تصویری از دمبرگ
تصویر دمبرگ
فرهنگ فارسی عمید
دمبرگ
دنباله باریکی که برگ را بساقه پیوند دهد
تصویری از دمبرگ
تصویر دمبرگ
فرهنگ لغت هوشیار
دمبرگ
((دُ بَ))
دنباله باریکی که برگ را به ساقه پیوند دهد
تصویری از دمبرگ
تصویر دمبرگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ بَ)
گیاه تازه روییده که هنوز شاخ میانین آن دیده نشود. (یادداشت مؤلف).
- دوبرگ شدن گیاه، پس ازسر برکردن از زمین دوپاره شدن آن. دو قسمت شدن برگ گیاه روییده از زمین. (یادداشت مؤلف) :
مخایل سروری به کودکی زو بتافت
چو برچمن شد دوبرگ بوی دهد ضیمران.
مسعودسعد.
- ، شکافتن حب و دانه بار اول به دو قسمت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ لَ)
یکی از سازهای رایج در دربار خسرو پرویز که به صورت طبل کوچکی بوده است. (از ایران در زمان ساسانیان ص 506). صورت قدیمی دمبک. رجوع به دمبک و دنبک و تنبک شود
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ)
دستۀ برگ که بدان با شاخ پیوندد. (یادداشت مؤلف). میلۀ باریکی را که قطورتر از پهنک می باشد و پهنک به وسیلۀ آن به ساقۀ نبات متصل می گردد دم برگ نامند، شکل دم برگ در گیاهان مختلف متفاوت است، مثلاً گاهی استوانه شکل است مانند دم برگ داردوست و تبریزی، و گاهی مقعر و شیاردار و ناودانی شکل است مانند دم برگ نمدار. در نباتات آب زی تراپاناتانس قسمتی از دم برگ متورم و مملو از هوا می باشد و نبات به وسیلۀ آن در سطح آب شناور می گردد. (از گیاه شناسی ثابتی صص 244- 245)
لغت نامه دهخدا
(لِ بِ)
لئوپل. نام آلمانی شهر لودف از گالیسی شرقی بین بوگ و دنیستر. دارای 283700 تن سکنه و امروز ملحق به اوکراین است
لغت نامه دهخدا
نام مرتعی در حوزه ی کارمزد آلاشت سوادکوه، راهی باریک در
فرهنگ گویش مازندرانی