- دماری
- ریشه های گوشت توضیح: در دکانهای کبابی و چلو کبابی گوشتی را که برای تهیه کباب آماده کرده اند بدوا همه رگ و ریشه های آنرا با کارد جدا کنند. این رگ وریشه ها را دمار گویند. و آنها را بنام دماری بفقیران فروشند و آنان آنها را پخته و سوپ رقیقی تهیه کرده و خورند. یا دمار از کسی (روزگار کسی یا نهاد کسی) بر آوردن (در آوردن) او را بسیار عذاب دادن ویرا سخت شکنجه دادن
معنی دماری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابتلا
ستارگان درخشان
کشتار
عده ای، معدودی، یک عده، تعدادی
روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
ناوانی ملالت و درد سری که از افراط در نوشیدن انواع مشروب ایجاد شود
کار گریز آن که دست به کاری نزند
همگمانی
سفینه و کشتی و جهاز را گویند
کشتی، جهاز، سفینه، کشتی کوچک، برای مثال حاسد چو بیش باشد بهتر رود سعادت / چون باد بیش باشد بهتر رود سماری (منوچهری - ۱۱۲)
مسکوک زر که در قدیم رایج بوده
ستارگان بزرگی که نامشان را ندانند، ستارگان درخشان
تهیه شده در قمار، برای مثال ز عود قماری یکی تخت کرد / سر تخته ها را به زر سخت کرد (فردوسی - ۲/۹۶) ، مربوط به قمار مثلاً طاووس قماری
تابوت، تخته ای که مرده را بر روی آن گذارند و به گورستان میبرند
جمع قمری، نازوها نازوان منسوب به قمار عود قماری: گرش بورزی بجای هیزم و گندم عود قماری بری و لوء لوء عمان
مالیات فوق العاده (ایلخانان) نماری
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی» بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم)
کجاوه، هودج
Statistical
статистический
statistisch
статистичний
statystyczny
estatístico
statistico
estadístico
statistique
statistisch