جدول جو
جدول جو

معنی دلچرکینی - جستجوی لغت در جدول جو

دلچرکینی
(دِ چِ)
حالت و چگونگی دلچرکین. اکراه. ناخوشایندی. دلتنگی. رنجیدگی. کدورت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ چِ)
در اصطلاح عامه، دلچرک. کسی که از چیزی اکراه داشته باشد و به علتی آن را نپسندد. (از فرهنگ لغات عامیانه).
- از چیزی دلچرکین بودن، آنرا قلباً نپسندیدن. آنرا بشگون بد دانستن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دلچرکین شدن، متنفر شدن از چیزی. بد آمدن شخص از چیزی. (فرهنگ عوام). از او کراهتی در خود احساس کردن. آنرا بشگون خوب نگرفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). اکراه داشتن از چیزی و نپسندیدن آنرا.
- امثال:
دریا از دهان زدن سگ نجس نمی شود، اما دلچرکین می شود. (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
کثافت و ناپاکی، بددلی و تکدر. (ناظم الاطباء). دل چرکینی. دل افسردگی. صاف نبودن دل نسبت به کسی یا امری
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل چرکینی
تصویر دل چرکینی
دلتنگی رنجیدگی کدورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلچرکین
تصویر دلچرکین
کسی که از چیزی اکراه داشته باشد و بعلتی آنرا نپسندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل چرکین
تصویر دل چرکین
دلتنگ رنجیده مکدر
فرهنگ لغت هوشیار
پلیدی، دناست، کثافت
متضاد: پاکیزگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دل چرکین، آزرده
فرهنگ گویش مازندرانی